بازگشت

نظاره گر عصر خود


خواننده ي ارجمندي كه همراه ما زندگي پيشوايان هدايتگر را دنبال كرده به نيكي مي داند كه نقش ائمه عليهم السلام امتداد نقش پيامبران است و رسالت آنان همان رسالت جاودانه اي است كه كتابهاي آسماني، نويد آن را داده اند. اين رسالت عبارت است از دعوت مردم به خداوند و ترغيب آنان در كسب پاداش از سوي خداوند و بيم دادنشان از كيفر سخت الهي!!

و واداشتن مردم به تبعيت از رضوان و خشنودي كردگار و پاك كردن نفوس آنان از رذايل و پليديها و تطهير آنها با عشق و ايمان و خوي والا و سرانجام آموختن دستورات ديني به آنها...

يكي از بزرگترين مسئوليتهاي پيامبران رهبري جامعه ي مؤمن است بدانچه كه با اين مسئوليت پيوند دارد، همانند تطبيق اصول و ارزشهاي الهي بر جزئيات زندگي روزانه و متبلور ساختن اين اصول در چهار چوب مواضع و عملكردها و فعاليتها تا آنجا كه پيامبر صلي الله عليه وآله و پيشواي پس از او و سپس صديقان به مثابه الگوها و حجتهاي خداوند بر مردم در مي آيند و باب عذرها و بهانه ها بر روي آنان بسته مي شود و بايد سريع و قاطعانه



[ صفحه 25]



عمل كنند و عزم خويش را با پرتوهاي درخشان اراده جزم سازند. از همين روست كه نبايد نقش امام را تنها در صحنه ي سياسي، به معني محدود كلمه، محصور كرد، اگر چه سياست خود با ساير امور نيز در ارتباط و پيوند است. آيا مگر فرهنگ بر سياست تأثير نمي گذارد؟ و مگر نه اينكه اقتصاد و تعليم و تربيت و سيستمهاي اجتماعي عواملي هستند كه سياست آنها را پديد مي آورد؟

بنابراين بايد ميان اين دو مفهوم از سياست تفاوت قائل شويم، يكي سياست به معني خاص است كه به معني اداره ي نيروهاي اجتماعي مؤثر در جهان حكومت است كه زمامداران و رهبران سياسي در پي آنند. اين همان سياست مستقيم است (به عبارت ديگر سياست به معني محدود آن).

مفهوم ديگر سياست، معني عام آن است يعني پديد آوردن نيروهاي فعال در جامعه كه در نهايت در جهان حكومت تأثير مي كذارند. اين سياست غير مستقيم است كه معمولا مصلحان و صاحبان اصول تحول ساز به دنبال تحقق آن حركت مي كنند (به عبارت ديگر سياست به معني عام آن).

ترديدي نيست كه پيامبران و جانشينان آنها استراتژي تغيير و انقلاب اصلاحگرايانه را در تمام ابعاد فرهنگي (نشر دعوت) و تربيتي (تزكيه ي نفوس) و اجتماعي (ساختن جامعه اي ايماني و تنظيم روابط آن) رهبري مي كردند. البته گاهي آنان نيز در پي سياست به معني خاص و محدود آن بوده اند، يعني كشور را به صورت انفرادي اداره مي كردند يا آنكه با ديگر نيروها در اداره ي كشور مشاركت مي جستند.



[ صفحه 26]



پيامبر بزرگ اسلام صلي الله عليه و آله نيز به اصلاح جامعه مكه همت گمارد و در آنجا هسته تجمع ايماني را بنيان نهاد و روابط آنها را نظم داد و سپس حكومت خويش را با استفاده از همان افراد، در مدينه ي منوره پايه ريزي كرد. امام علي عليه السلام طي سالها خلافت ظاهري اش، سياست به شيوه ي مستقيم را پي گرفت در حالي كه پيش از اين و در زمان حكومت خلفاي پيش از خود عهده دار نقش اصلاحگرايانه بود و در همان زمان به اشكال مختلف در سياست به شيوه ي مستقيم همكاري نموده، سهم مي گرفت.

ائمه اطهار عليهم السلام با تمام امكانات و قدرتي كه در اختيار داشتند كمر به اصلاح مي بستند و نيروي سياسي فعالي در جامعه پديد مي آوردند. آنان از راه رهبري مستقيم مؤمنان گزيده از پيروانشان به اين هدف نايل مي آمدند.

اين وضع همچنان ادامه داشت تا آنكه امام حسن عسكري عليه السلام به امامت رسيد. آن حضرت در خلال سالهايي كه پيشوايي مسلمانان را بر عهده داشت، اقدام به اداره ي شيعيان كرد. شيعه اي كه در روزگار امام كاظم عليه السلام تبديل به وزنه ي سياسي بزرگي شده بود و در دوران پس از ولايتعهدي امام رضا عليه السلام تا پس از غيبت امام زمان «عجل الله تعالي فرجه الشريف» شيعيان را به عنوان يك قدرت سياسي به رسميت مي شناختند...

امام عسكري چگونه شيعه را اداره مي كرد؟ و چگونه از طريق شبكه ي وكلا كه در حقيقت نمايندگي او را بر عهده داشتند، در سرتاسر گيتي تشكل پيدا كرد؟ و نامه نگاري ميان وكلا و آن حضرت چگونه انجام مي شد؟ اينها حقايقي است كه متأسفانه تاريخ كه تنها به وصف پادشاهان



[ صفحه 27]



و جنگها و شبهاي باده گساري آنها اكتفا كرده، از آنها ذكري به ميان نياورده و زندگي مردم و جرياناتي را كه در جامعه وجود داشته، ناگفته گذارده است.

اما احاديثي كه بسياري از جزئيات زندگي ائمه را در خود ثبت كرده، سند مورد وثوقي است كه مي توانيم از خلال مطالعه ي آنها به پاره اي از حقايق پي ببريم ولي بايد در نظر داشت كه حتي اين احاديث هم در همين حد باقي مي مانند و به تنهايي تمام تصويري را كه ما مايليم براي شناخت زندگي امام عليه السلام از آن بهره ببريم، منعكس نكرده است. اين دوران همچون زندگي ديگر ائمه به ويژگي پنهانكاري مطلق متميز است آن هم نه فقط از ترس زمامداران طاغوتي بلكه به عنوان عمليات احتياط آميز براي آينده و دگرگونيهائي كه بر آن حاكم بود و نيز به عنوان روشي در پرورش مردم براي آموزش حقايق بزرگتري كه قلب اكثر آنان تاب تحمل سنگيني آن را نداشت.

آنچه در سطور بعد نقل مي كنيم پاره اي از حقايق مربوط به زندگي امام عسكري است كه البته بايد شناخت خود از سيره ي ديگر ائمه عليهم السلام آن را كامل كنيم.