بازگشت

دعا: استراتژي مبارزه


دعاهاي مأثور از خاندان وحي عليهم السلام همواره به عنوان استراتژي مبارزه بر ضد تمام انواع فسادهاي فرهنگي، اجتماعي، سياسي و... بوده است. مگر نه اينكه دعا قلب را به پروردگار نزديك مي كند.؟ و روح مؤمن را به آفاق معرفت خدا به تعالي مي برد؟ هر گاه معرفت انسان به خدا فزوني مي گيرد. ايمان او به خدا بيشتر مي شود و - در نتيجه - تعهد او به تعاليم اسلامي بيشتر مي شود، يكي از برجسته ترين مصاديق اين تعاليم، انقلاب بر ضد طاغوتيان و صبر و پايداري در رويارويي با آنان و تسليم نشدن در برابر ابزارهاي بيم دهنده و اميدوار كننده و گمراه كننده ي ايشان است...

كلمات دعا در نزد اهل بيت، كه آنان را از رسول خدا صلي الله عليه و آله به ميراث برده اند، چونان پر مايه ترين گنج و قيمتي ترين غنيمت است. دعا در نزد آنان دايرة المعارفي است الهي. در آنها آيات حكمت و شيوه هاي تربيت و آگاهيهاي سياسي و ديدگاههاي فرهنگي را مي توان پيدا كرد.

دعايي كه امام حسن عسكري عليه السلام به اهل قم آموخت و همچون يك منشور سياسي و سندي جهادي و استراتژي براي حركت و شيوه اي مكتبي



[ صفحه 77]



در آن برهه حساس منتشر شد، امروز از گنجينه هاي اهل بيت قلمداد مي شود، سزاوار است كه ما شبانه روز به خواندن و تأمل در اين دعا بپردازيم، تا شناخت و يقين و ثبات قدم و هدايت بيشتري فراچنگ خويش بياوريم. اينك بگذاريد با هم عبارات اين دعا را زمزمه كنيم و در آنها ژرف بينديشيم:

«سپاس خداي را به خاطر شكر نعمتهايش، و طلب افزوني آنها، و جلب روزي اش، و طلب خالص شدن براي او و در او نه ديگري، و پناه از ناسپاسي و كفر پيشگي در عظمت و بزرگي او، سپاس كسي كه مي داند هر نعمتي كه به او مي رسد از جانب پروردگارش است و هر كيفري كه به او مي رسد به خاطر بدكرداري اوست و خدا درود فرستد بر محمد، بنده و پيامبرش و برگزيده ي خلقش و وسيله ي (پيوند) مؤمنان به رحمتش، و (نيز) درود بر تبار پاك او و واليان كار او».

«خدايا! تو خود (مردم را) به فضل خويش دعوت كردي، و به خواندنت فرمودي، و اجابت دعا را براي بندگانت ضامن شدي، و نا اميد نكردي كسي را كه خواسته خود را بر تو عرضه كرد. و با حاجت خود قصد (درگاه) تو را كرد، و دستي خواهشگر را از عطاي خويش تهي باز نگرداندي، و از عطاي بي عوض خويش نااميد پس نزدي، و هر كه به سوي تو كوچيد تو را نزديك بيافت، و هر كه بر تو وارد شد موانع سر راه او را برداشتي...».

«معبودا! و اينك من با خواسته خود (درگاه) تو را قصد كردم، و در فضل تو را دست خواهشم كوبيد، و قلبم با خشوع و خواري با تو راز و نياز مي گويد، و هم خود تو را بهترين شفيع خويش به درگاهت يافتم، تو خواهش مرا مي داني پيش از آنكه به انديشه ام خطور كند يا در خاطرم راه يابد، پس خدايا خواسته ام را به اجابت وصل كن، و خواهش مرا با رسيدن به حاجتم قرين گردان».

«خدايا! كژي فتنه ها ما را در برگرفت، و سرپوش حيرت بر ما چيره گشت،



[ صفحه 78]



و فرو مايگان و حقيران ما را در هم كوفتند، و آنان كه دين تو به ايشان اطمينان نبود بر ما حاكم شدند، و آن كه حكم تو را معطل گذارد كارهاي ما را به ستم ربود، و در نابودي بندگانت و در تباه ساختن ديارت كوشيد...».

«خداوندا! فيي ء ما پس از تقسيم دست به دست گشت، و امارت ما پس از مشورت ياوه شد، و پس از انتخاب امت به منزله ي ميراث در آمديم، آنگاه با سهم يتيم و بيوه زنان (اسباب) موسيقي و نوازندگي خريداري شد، و درگزينش مؤمنان اهل ذمه اختيار دار شدند. و فاسق هر قبيله كارهاي آنان را بر عهده گرفت، پس مدافعي ايشان را از هلاكت باز ندارد، و پاسباني به ديده ي رحمت به آنها ننگرد، آن كه داراست جگري سوخته از تشنگي را سير نكند، ايشان صاحبان متاعي اندكند در سرايي تباه شده، و طلايه داران مسكنت و بيچارگي اند، و خلفاي اندوه و ذلت...». [1] .

«معبودا! كشت باطل درو شد، و نهايت آن در رسيد، و ستونهاي آن استواري يافت، و پاره هايش فراهم آمد، و جوانه اش زود سر برزد، و شاخه اش باليدن گرفت...»

«خداوندا! دروگري از حق براي او بيار تا تنه اش را درهم كوبد، و ساقه اش را درهم شكند، و كوهانش را از هم بدرد، و بيني اش را بر خاك مالد تا باطل با آن سيماي پليدش نهان گردد، و حق با آن زيور زيبايش پديدار شود...».

«خدايا! براي ستم پشتوانه بر جاي مگذار مگر كه ويرانش سازي، و سپري بر جاي منه مگر كه آن را بدري، و وحدت كلمه اي قرار مده مگر كه پراكنده اش كني، و لشكري مجهز براي آن مگذار مگر كه خوارش كني، و ستوني بر قرار مدار مگر كه آن را فرو ريزي، و بالا برنده ي درفشي براي آن باقي مگذار مگر كه سرنگونش سازي، و سرسبزي قرار مده مگر كه خشكش گرداني».

«خدايا! پس خورشيدش را درهم بپيچ و نورش را ببر، و نامش را محو كن، و به حق شر آن را بكن، و سپاهيانش را پراكنده ساز، و دلهاي ياورانش را آكنده از هراس كن».



[ صفحه 79]



خداوندا! دنباله اي از آن (باطل) باقي مگذار مگر نابودش كني، و نه بنيه اي جز آنكه با خاك يكسانش نمايي، و نه حلقه اي جز آنكه آنها را در هم بكوبيش، و نه سلاحي جز آنكه كندش گرداني، و نه مركوبي مگر آنكه هلاكش كني، و نه بر دوش دارنده ي پرچمي جز آنكه سرنگونش داراي».

«بارخدايا! يارانش را پس از پيوستگي از هم گسسته دار، و پس از هم سخني پراكنده شان فرماي، و پس از چيرگي امت سرافكنده و خوارشان بدار، و از (سيماي) روز (گرم و درخشان) عدل و داد براي ما، نقاب برگير، و آن را جاودانه به ما بنمايان بي آنكه ظلمتي در آن باشد، نوري بي آنكه تيرگي با آن باشد، و ابر (پر باران) آن را بر ما پياپي بباران، و بركتش را بر ما فرود آر، و او را بر دشمنانش چيرگي بخش و بر آنان كه با او سرستيز دارند ياري اش فرماي».

«خداوندا! حق را آشكاري ده، و تاريكي فراگير ستم و سپاهي حيرت را به او روشن و نوراني كن. خداوندا! دلهاي مرده را بدو جان بخش، و خواستهاي گوناگون و آراي پراكنده را به او جمع كن، و حدود ضايع شده و احكام وانهاده ي (دينت) را بدو بر پاي دار، و شكمهاي از گرسنگي بر آمده را بدو سير كن، و بدنهاي ناتوان و خسته را بدو، راحتي بخش، همچانكه ما را به خواندن او توفيق عنايت كردي، و غافلان را از اطراف او دور فرمودي، و در دلهاي، مهر او و اميد و خودش گماني به او را براي اقامه ي احكامش جاي دادي».

«پروردگارا بهترين يقينها را درباره ي او براي ما (به ارمغان) آور، اي آن كه تحقق بخشنده ي گمانهاي نيكي، و تصديق كننده ي آرزوهاي به تأخير افتاده اي.

خدايا! دروغ كساني را كه درباره ي او با تو به ستيز برخاستند ظاهر كن، و به واسطه ي او گمانهاي كساني را كه از رحمت تو مأيوس و نااميد گشته اند، باطل فرماي».

«بارالها! ما را يكي از اسباب او و يكي از پرچمهاي او و يكي از دژهاي او قرار ده، چهره هاي ما را به زينت يافتن او شاداب و زيبا گردان، و ما را به نصرت او ارجمند، بدار و نيت ما را نيكو كن تا ما را براي او، بدو پيروز گرداني، و حسودان



[ صفحه 80]



و آنان را كه چشم انتظار رسيدن به پشيمانيها و عقوبتها بر ما هستند به غم ما شاد مكن، تو خود بي گناهي ما را مي بيني، و دل ما را كه هيچ كينه اي از آنان در خود نگرفته و آرزوي وقوع بلا بر آنان را ندارد، نظاره گر هستي، حال آنكه اينان درباره ي ما پي فرصت مي گردند، تا چون غافل شديم بر ما يورش آورند».

«خداوندا! تو ما را از خودمان آگهي دادي، و به عيبهاي نهانمان بينا فرمودي، ما مي ترسيم همين آشكاري اجابت تو ما را از تو غافل بدارد، حال آنكه تو بر آنان كه سزاوار نيستند مي بخشي، و بر خواهشگران آغازگر نيكي و احساني، پس بر حسب كرم و بخشش و فضل و امتنان خويش كار ما را راست آور كه تو هر چه خواهي كني و آنچه خواهي حكم دهي، ما به تو روي كرده ايم و از گناهان خود (به درگاه تو) توبه آورده ايم».

«پروردگارا! آن كه به تو مي خواند، و بنده ي تو كه به قسط قيام مي كند، محتاج رحمت توست، و نيازمند ياري تو بر طاعت، چون آغاز نعمت خويش بودي بر او، و جامه هاي كرامت خويش را تو خود بر قامت او پوشاندي، و محبت طاعت خويش را بر او افكندي، و از محبت خود گامهايش را در دلها استواري دادي، و او را بر كارهايي كه اهل زمانش از آنها چشم پوشيدند توفيق عمل ارزاني كردي، و او را فريادرس بندگان ستمديده قرار دادي، و ياور كساني كه جز تو ياري نيافتند، و زنده كننده ي احكام وانهاده از كتابت، و بر افرازنده ي پرچمهاي دينت و سنتهاي پيامبرت كه سلام و صلوات و رحمت و بركات تو بر او و خاندانش باد، قرارش دادي».

«پس خداوندا او را از عذاب و بلاي تجاوزگران در دژي استوار محافظت فرماي، و دلهاي پراكنده ي دين جويان را به نورش روشنايي بخش، و بهترين چيزي را كه به قيام كنندگان به عدل و دادت از پيروان پيامبران، رساندي به او نيز برسان».

«بار الهي! خوار كن به واسطه ي او كسي را كه در رجوع به محبت تو با او همكاري نمي كند، و آن را كه به دشمني با او برخاسته است، و با سنگ كوبنده ي خويش بر آن كه در صدد قيام عليه آئينت بكوب و آنرا ذيل و خوارگردان و خشم گير



[ صفحه 81]



بر آن كه به خوانخواهي او بر نمي خيزد و ياري نمي رساند، در حالي كه او به خاطر تو با خويشان و بيگانگان در ستيز و دشمني مي افتد كه البته اين منتي است از جانب تو بر او نه از او بر تو».

«كردگارا! پس همچنانكه او جان خويش را در راه تو آماج بيگانگان قرار داد، و در حمايت از مؤمنان براي تو خون خويش را تقديم كرد، و شر نافرمانان مرتد را دفع كرد تا آنجا كه گناهاني كه آشكارا مي كردند پنهان (و نابود) كرد و آنچه را كه عالمان ترك كرده بودند، در حاليكه خداوند از آنها پيمان گرفته بود بر مردم آشكارش سازند و نهانش ندارند، ظاهر گرداند و مردم را خواند كه تنها تو را به طاعت اختصاص دهند و از آفريده هايت براي تو نيازي نگيرند كه فرمانش برتر از فرمان تو باشد، با آن تلخيهاي سخت و خونبار كه با حواس دلش جرعه جرعه نوشيد، و اندوه و غمهايي كه بر او دست داد، و رويدادهاي مهم بر او هراس انداختند و غصه هاي گلوگير او شد كه گلوها از فرو دادنش ناتوان گشتند، و هيچ كسي بر او مهرباني نكرد، از بينندگاني كه به كاري از كارهاي تو مي نگريستند، و دستي به دگرگون كردن آنها و بازگرداندن آن به حريم محبت تو بلند نشد».

«پس خدايا! او را به ياري خودت پشتگرم فرما، و توانايي او را در آنچه از انجام آن باز مانده، مثل طرد آنان كه در حريم تو خيمه زده اند، بيفزاي و از تأييد خويش در نيرو و قدرت او توانايي قرار ده، و ما را از أنس به او رميده مكن، و او را پيش از رسيدن به آرمانش كه همان فراگير كردن صلاح و راستي در همكيشان خويش و ظاهر كردن عدل و داد در امتش مي باشد، نميران».

«پروردگارا! به خاطر استقبالي كه از قيام به فرمان تو نشان داد، جايگاهش را در روز رستاخيز والا گردان، و پيامبرت، محمد صلي الله عليه و آله، را كه درود تو بر او و دودمانش باد، به ديدارش و نيز ديدار كساني كه از دعوت او پيروي كردند شاد بدار، و به خاطر آنچه از او ديدي، مثل قيام به فرمانت پاداش او را كامل عطا كن، و او را در زندگي اش به خود مقرب فرما، و به خواري ما به واسطه ي دوري او رحمت آر،



[ صفحه 82]



و اگر او را از دست داديم به ضعيفي ما در برابر كساني كه به همراهي او (قائم) آنها را سركوب كرديم و دست كساني كه ما بر آنها چيره گشتيم تا از نافرماني او دورشان سازيم، بر ما دراز گشت، رحم كن و به تفرقه ي ما پس از الفت و وحدت در زير سايه ي حمايت او رحم آر، و به حسرت ما هنگام فرياد خواهي از او در جايي كه ما را از ياري او باز نشاندي، ترحم فرما».

«بار خدايا! او را از آنچه بر او بيم مي رود ايمن و آسوده قرار ده، و تيرهاي نيرنگ را كه از سوي بدكرداران به سوي او و همكارانش و ياورانش بر طاعت پروردگارش، آنان كه سلاح و دژ و پناهگاه و انس او گردانيده اي، دورگردان. كساني كه از زن و فرزند خويش دست شستند، و از وطن خود رخت بربستند، و بستر نرم را رها كردند، و از تجارت خود چشم پوشيدند، و زندگيشان را دستخوش زيان ساختند، و بي آنكه از سرنوشت خود بگريزند جمع و انجمن خود را رها كردند، و با بيگانگان كه مددكارشان بودند در آميختند، و بستگان نزديك خود را كه روياروي آنها ايستادند، ترك گفتند، و پس از پشت كردن و گسستن در طول عمرشان، دوباره گرد هم آمدند، و اسباب متصل به متاع اندك دنياي گذران را از هم بريدند».

«پس خداوندا! آنها را در امن حرز و سايه ي حمايت خويش بگير، و خشم بندگاني كه به دشمني آهنگ آنها را كرده اند از ايشان باز بدار، و به خاطر دعوت ايشان كفايت و ياري خود را بر آنها تمام فرما، و به پشتيباني و نصرتت آنان را تأييد فرما و با (حق) آنان (باطل) كساني كه مي خواهند نور تو را خاموش كنند، نابود فرما».

«پروردگارا! به واسطه ي آنها سراسر آفاق و اقطار جهان را از عدل و داد و رحمت و فضيلت آكنده فرما، و مطابق كرم و بخشش خود تلاش آنها را پاس بدار، از همان سپاسي كه به بندگانت كه به عدل و داد قيام كردند ارزاني داشتي، و از پاداش خويش آن را بر ايشان ذخيره فرما تا به واسطه ي آن مراتبشان والا گردد، كه تو هر كار كه خواهي كني و هر چه خواهي حكم دهي...». [2] .


پاورقي

[1] اين قسمت از دعا نشانگر وضع آسفبار مردم در آن برهه و علت فساد در ميان آنهاست.

[2] مهج الدعوات - سيد ابن طاووس، ص 67 - 63.