بازگشت

در مجلس بزم


وقتي كه امام وارد بر متوكل شد مشاهده نمودند او



[ صفحه 62]



در صدر مجلس بزم نشسته و در دست گيلاس شراب مشغول ميگساري است دستور داد امام را پهلوي او بنشانند امام نشست متوكل جام شرابي را كه در دست داشت به امام تعارف كرد امام هادي (ع) امتناع كرد و فرمود:

«قسم به خداوند عالم شراب هرگز داخل خون و گوشت و بدن من نشده است مرا معاف دار» متوكل گفت پس شعر خوبي براي من بخوان كه خوشحال تر شوم و رونق مجلس ما افزون گردد.

امام: - من اهل شعر نيستم و كمتر از اشعار گذشتگان را حفظ دارم...

متوكل: - چاره اي نداري حتما بايد شعر بخواني».

امام شروع به خواندن اشعاري نمود كه مضمون آنها اين چنين است:

1: -«قله هاي مرتفع را براي خود منزلگاه انتخاب كردند و مردان مسلح را براي پاسداري آن منازل برگزيدند و وسائل ايمني را از هر جهت منظور داشتند ولي هيچكدام از آنها نتوانست جلو مرگ را بگيرد و آنان را



[ صفحه 63]



از گزند روزگار محفوظ نگهدارد»

2- «آنان پس از گذشت روزگار كوتاه از آن قله هاي سر به آسمان كشيده و كاخهاي محكم و كوه پايه به گودالهاي قبر پائين كشيده شدند و با هزاران بدبختي و فلاكت به آن گودالها فرود آمدند».

3- «در اين هنگام بود كه فريادي آمد و به آنان بانگ زد: كجا رفت آن زينتها و آن تاجها و آن شكوه و جلال و شوكتها!».

4- «آري! كجا رفت آن چهره هاي نازپرورده كه

1- باتوا علي قلل الاجبال تحرسهم

غلب الرجال فما اغنتهم القلل



2- واستنزلوا بعد عز عن معاقلهم

فأو دعوا حفرا يا بئس ما نزلوا



3- ناداهم صارخ من بعد ما قبروا

أين الأسرة و التيجان و الحلل؟



4- أين الوجوه التي كانت منعمة

من دونها تضرب الاستار و الكلل؟





[ صفحه 64]



هميشه با ناز و نعمت در پس پرده هاي رنگارنگ خود را از ديگران ممتاز مي ساختند و خود را از انظار ديگران پنهان مي داشتند».

5- «آخر الامر قبر آنان را رسوا ساخت و آن چهره هاي متنعم و شاداب، جولانگاه كرمهاي زمين شد كه بر روي آنها به حركت در مي آيند...»

6- آنان مدت درازي دنيا را خوردند و به كام خود كشيدند ولي امروز همانها كه خورنده ي همه ي چيزها بودند. خود مأكول و غذاي زمين و حشرات و كرمهاي آن شده اند!!

7- «چه عمرهاي طولاني را در راه آباداني منازل

5- فأصبح القبر عنهم حين ساءلهم

تلك الوجوه عليها الدود ينتقل



6- قد طالما أكلوا دهرا و ما شربوا

فأصبحوا بعد طول الاكل قدأ كلوا.



7- و طالما عمروا دورا لتحصنهم

ففارقوا الدورو الاهلين و انتقلوا





[ صفحه 65]



صرف كردند كه آن را از گزند حوادث مصون دارد ولي با شنيدن بانگ كوچ آنها و اهل و عيال و زندگي را ترك گفتند...»

8- چه بسيار اموال و ذخائر و پولها را پس انداز و ذخيره نمودند ولي با رسيدن اجل به دست دشمنان و بدخواهان خود سپرده و كوچيدند...

9- منازل و خانه هاي آباد آنان با گذشت زمان به تپه هاي خاك تبديل يافت و سرنشينان آنها از آن عمارتهاي آباد به گودالها و حفره هاي قبور منتقل گرديدند...» [1] .

8- و طالما كنزوا الاموال و ادخروا

فخلفوها علي الاعداء و أرتحلوا.



9- اضحت منازلهم قفرا معطلة

و ساكنوها الي الاجداث قد رحلوا. [2] .





[ صفحه 66]




پاورقي

[1] مروج الذهب ج 4 ص 94-93.

[2] مروج الذهب مسعودي ج 4 ص 94 ط مصر 1385.