بازگشت

فقدان برادر


پيشواي دهم چهار پسر داشت كه بزرگترين آنان محمد بود كه گمان مي رفت پس از پدر مقام پيشوائي را دريابد اما مقدر چنين بود كه اين پسر در حيات پدر رخت از جهان بربندد، او در سال 254 ه محمد برادر جوان و با تقواي خود را از دست داد فراق اين برادر در روحيه ي او تأثير فوق العاده داشت به حدي كه در جدائي او گريبان چاك نموده و نالان و گريان گشت.



[ صفحه 68]



صاحب ارشاد تفصيل واقعه را چنين مي نويسد:

پيشواي دهم بر كرسي ويژه ي خود نشسته بود و مردم شهر و خاندان و بني اعمام او از فرزندان ابوطالب و عباس گرد آمده و تنها تعداد شخصيتهاي سرشناس به بيش از يكصد و پنجاه مي رسيد، در اطراف او صف كشيده عده اي نشسته و جمعي جلو آن حضرت ايستاده بودند در اين موقع جواني در حدود بيست سال با گريبان چاك زده و چهره ي آشفته از سر سراي حرم امام حركت كرد و در سمت راست پشت سر او جاي گرفت، اغلب اين جوان را درست نمي شناختند اما سيماي اندوهناك و چشمان گريان و حالت آشفته ي او افكار مردم را به سوي خود كشانيد چند لحظه اي نگذشته بود كه پيشواي دهم رو به سوي او نموده و فرمود: «پسرم! به درگاه خداوند متعال شكر و سپاس به جا آور چون درباره ي تو تقدير تازه اي پديد آمده است» مردم تازه متوجه گرديده و دريافتند كه اين جوان غمگين و نالان فرزند برومند پيشواي دهم مي باشد او كه دلي تنگ و خاطري پريشان داشت تا اين سخن را از پدر شنيد يكباره به گريه افتاد و



[ صفحه 69]



گفت: «انا لله و انا اليه راجعون» اين جريان در سكوت مطلق گذشت مردم كه سخت اشتياق شناختن اين گوهر گرانبها را داشتند از نام و مشخصات او جويا شدند گفته شد او ابومحمد، حسن بن علي فرزند رشيد امام علي النقي است» [1] .


پاورقي

[1] ارشاد مفيد ص 316.