بازگشت

خضوع در برابر شخصيت معنوي


موقعيت اجتماعي و وضع روحاني آن پيشواي معصوم به حدي بود كه دستگاه خلافت عباسي با آن همه مظالم و تعدياتي كه داشت باز نمي توانست خود را در برابر شخصيت



[ صفحه 78]



معنوي و مقام روحاني آن حضرت بي تفاوت نشان دهد بلكه به احترام افكار عمومي و به عنوان جلب توجه مردم هم كه بود خود را مجبور مي دانست كه در برابر عظمت معنوي آن حضرت خاضع و فروتن باشد مگر آنكه يك مصلحت سياسي يا اجتماعي ايجاب كند كه از اين روش عدول نمايد.

موقعيت اجتماعي آن بزرگوار از داستاني كه بيشتر مورخين در بيوگرافي و شرح حال آن بزرگوار مرقوم داشته اند بيشتر روشن مي گردد:

«صدوق» در «اكمال الدين» و «شيخ مفيد» در «ارشاد» و جمعي ديگر از احمد پسر عبيدالله خاقان فرماندار و نماينده ي خليفه عباسي در شهر قم چنين آورده اند كه جعفر برادر امام عسكري (ع) بعد از رحلت امام هادي (ع) پيش «عبيدالله خاقان» وزير مشاور و نزديك ترين فرد خليفه عباسي (معتمد) شتافت و درخواست نمود كه موقعيت پدر و برادر خود را به او تفويض! نمايد او مي پنداشت كه مقام امامت و ولايت از آن منصبهاي تفويضي ظاهري است او در دادخواست خود اضافه نمود كه حاضر است در برابر اين



[ صفحه 79]



اعطا هر سال مبلغ بيست هزار دينار به مقام خلافت بپردازد.

فرماندار قم مي گويد پدرم در مقابل اين درخواست احمقانه خشمناك شد با عتاب و غضب اظهار نمود: احمق! خليفه ي وقت شمشير و تازيانه ي خود را از غلاف بيرون كشيده بود تا كساني را كه به امامت پدر و برادر تو عقيده و ايمان داشتند از اين راه باز دارد ولي چنين موفقيتي به او دست نداده است تو مي خواهي چنين مقام و موقعيت را با پول از خليفه بازستاني! عجب فكر خام و انديشه ي نارسا داري؟ اگر تو ميان پيروان پدر و برادر داراي موقعيت روحاني هستي تو را نيازي به توصيه ي خليفه و ديگران نيست و اگر تو داراي چنين موقعيت معنوي نيستي پس با توصيه و اعطاي خليفه نمي تواني به چنين منزلت و رتبه رسيده باشي!

ديگر از آن تاريخ پدرم دستور داد كه جعفر برادر امام حسن عسكري را به تشكيلات خليفه راه ندهند و خليفه هميشه در جستجوي فرزند اما حسن عسكري بود و

[ صفحه 80]



دسترسي به او نداشت.

ولي مقام و منزلت امام حسن عسكري فرزند زاده امام رضا در سامراء به حدي بود كه در جلالت و عظمت هيچكدام به پايه ي او نمي رسيد:

او اضافه مي كند: حسن بن علي با آن مهابت و جلالتش با سكون و وقارش، با عفاف و فضيلتش با دانش و كمالاتش و با عظمت و عنواني كه بدست آورده است ميان نوادگان علي نظير و همتا ندارد. فراموش نمي كنم كه روزي در مجلس عمومي پدرم در سامراء حاضر بودم كه بر مردم به ارعام داده بود و من بالاي سر او ايستاده بودم بزرگان كشور از طبقات مختلف براي ديدار پدرم دسته دسته مي آمدند و مي رفتند در اين هنگام پرده دار ويژه تالار باشتاب و عجله خبر آورد كه «ابن الرضا ابومحمد» [1] حسن عسكري



[ صفحه 81]



بر در تالار است.

پدرم فرياد برآورد: زود هر چه زودتر به استقبالش شتابيد و او را همراهي كنيد تا وارد شوند اين وضع براي من كه پسر او بودم بسيار تازگي داشت چون من تاكنون به ياد نداشتم كه جز خليفه و وليعهد و چند نفر از رجال خاص در خلافت كسي را در حضور پدرم با كنيه و لقب صدا كنند.

(مي دانيم كنيه در ادب عرب نامي است كه با «اب» يا «ام» شروع مي شود مانند ابوالحسن - ام كلثوم و تعبير با كنيه نشانه ي تعظيم و احترام نامبرده مي باشد).

آري! كنيه احترام روشن و درخشاني بود كه درباره ي هر كسي در محفل پدرم به آساني صورت نمي گرفت در محفل پدرم رسم اين چنين بود كه مردم را با اسم خشك و خالي صدا مي كردند. در مجلس پدرم هنگامي كه نام ابومحمد به ميان آمد احساس كردم كه پدرم با شوق و اشتياق فراوان از صميم قلب گفتند: كه تشريف فرما شوند من نخست چنين انتظار داشتم كه پدرم با حاجب پرخاش كند كه چرا يك مرد غير رسمي را با كنيه ياد كرده است و



[ صفحه 82]



اسم خشك و خالي او را نگفته است چشم بر در دوخته بودم تا ببينم اين مرد كه مي آيد چه هيئت و شمائلي دارد ناگاه ديدم در باز شد نوجوان بلند قامت زيبارو، گندم گون و خوش هيكل با نهايت تشخص و وقار وارد تالار شد.

تا چشم پدرم به او افتاد از جاي خود برخاست و چندين قدم به سوي او شتافت و از وي استقبال به عمل آورد او را به آغوش كشيد صورتش را بوسيد سينه اش را بوسيد دستش را گرفت و او را بر مسند ويژه پهلوي خود نشاند و يكباره روي خود را برگرداند و با او به گفت و شنود پرداخت و من شنيدم كه طي اين گفتگوها پدرم چندين بار كلمه «فدايت شوم» را بكار برد اين چيزي بود كه هرگز به كسي نمي گفت حتي يكبار هم گفت پدرم و مادرم فداي تو باد.

در اين وقت پرده دار پرده را كنار كشيد و گفت:


پاورقي

[1] امام رضا روي شهرت و موقعيت قبولي عامه كه پيدا كرده بود نام آن بزرگوار را بر فرزند و نوادگان او نيز اطلاق مي نمودند چنانكه به امام جواد و امام هادي و حضرت عسكري (ع) ابن الرضا گفته شده است.