بازگشت

در زندان معتمد عباسي


امام حسن عسكري (ع) چندين بار به زندان ظلم و جور خلفا افكنده شده است كه آخرين بار آنها زندان معتمد عباسي بوده است يكي از راويان حديث به نام «محمد بن ابي زعفران» از ما در امام (ع) روايت كرده است كه گفت:

يكي از روزها پسرم به من گفت در سال 260 اذيتي به من خواهد رسيد كه مرا دچار رنج و مشقت خواهد ساخت جزع و گريه و ناله سر دادم امام به من فرمود امر خدا بايد اجرا شود جزع و ناراحتي فائده اي ندارد وقتي كه ماه صفر سال 260 فرا رسيد به من خبر رسيد معتمد عباسي پسرم را با برادرش «جعفر» به وسيله ي «علي بن جرين» زنداني



[ صفحه 94]



كرده است.

معتمد عباسي هميشه به وسيله ي زندانبان از اوضاع امام اطلاع مي گرفت زندانبان جز روزه و نماز در شب و روز گزارش ديگري نداشت و اين گزارشها چند مرتبه صورت گرفت در پاسخ يكي از آنها معتمد پيغام داد همين الساعة برو و سلام مرا به آن حضرت برسان و از قول من بگو كه به جانب منزل خود حركت كند.

زندانبان گويد به درب زندان آمدم مركب زين كرده اي را آماده ديدم خدمت آن حضرت رسيدم ديدم كه عبا و دستار خود را پوشيده است پيغام معتمد را رساندم سوار مركب شد مقداري مكث كرد گفتم براي چه مكث مي فرمائيد گفت براي اينكه جعفر هم خارج گردد گفتم معتمد تنها خلاصي شما را دستور داده است فرمود برو به معتمد بگو: من و جعفر با هم از يك خانه خارج شده ايم اگر برگردم جعفر باقي باشد عيب است و روا نيست زندانبان پيام امام را به معتمد رساند و بازگشت و به اطلاع امام رساند كه معتمد مي گويد: جعفر را هم به احترام شما آزاد



[ صفحه 95]



كردم چون جعفر را به علت جنايتي كه در حق من و شما انجام داده بود زنداني كرده بودم، امام به اتفاق جعفر از زندان بيرون آمد [1] .


پاورقي

[1] اثبات الوصية مسعودي ص 476.