بازگشت

تاريخ سخن مي گويد


هنگامي كه بيماري و كسالت امام (ع) شايع گرديد و به گوش «معتمد» خليفه عباسي رسيد دستور داد: وزير حكومت وقت «عبيدالله خاقان» با پنج نفر از خواص و نزديكان خليفه به منزل امام حركت كنند و اخبار و گزارشهاي آن را تحت نظر و كنترل قرار دهند علاوه بر آن به عده اي از طبيبان و پزشكان معالج دستور رسيد كه وضع مزاجي امام (ع) را مرتب تحت نظر و كنترل قرار دهند و دائما مراقب اوضاع و دگرگونيها و اخبار و گزارشهاي منزل باشند دو روز از اين واقعه سپري نشده بود كه اطلاع رسيد وضع مزاحي امام (ع) رو به ضعف و وخامت است به پزشكان دستور اكيد رسيد كه ديگر هرگز منزل امام را ترك نگويند و از «قاضي القضاة» شهر خواسته شد كه با ده نفر از منتخبين



[ صفحه 110]



قضاة به منزل امام عسكري (ع) وارد شوند و شب و روز در آنجا اقامت ورزند آنان همگي تا دم رحلت امام در منزل اقامت گزيدند آن روزي كه امام رحلت فرمود شهر «سامراء» يكپارچه ناله و شيون شد باز ارو كسب و كار مردم تعطيل گرديد و عموم طبقات مردم در مرگ امام سوگوار گشتند و با گريه و ناله در تشييع جنازه ي مطهر وي حضور به هم رسانيدند وضع عمومي شهر منقلب بود وقتي كه جنازه آماده ي نماز شد خليفه عموي خود به نام «عيسي بن متوكل» را مأمور ساخت تا بر جنازه نماز گزارد وقتي او بر نماز ايستاد كفن از صورت و چهره كنار زد و آن را بر بني هاشم و خاندان علوي نشان داد كه امام با اجل طبيعي و مرگ حتمي خود از دنيا رخت بربسته است و رو به مردم اعلام كرد كه: موقع مرگ از قضاة و پزشكان افرادي كه نام آنان را بر شمرد... و از خواص خليفه اين افراد... حضور داشتند او در بستر با اجل طبيعي خود از دنيا رفته است سپس روي امام را پوشاند و بر آن نماز خواند و دستور حمل آن را صادر كرد تا مدفون



[ صفحه 111]



گرديد [1] .


پاورقي

[1] ارشاد مفيد ص 320 چاپ آخوندي. بحار مجلسي كشف الغمة اربلي ص 282.