بازگشت

روز زيارت حضرت عسكري


در كتاب جنات الخلود مي نگارد: روز پنجشنبه اختصاص به زيارت حضرت امام حسن عسكري عليه السلام دارد و انسان بايد در اين روز خود را مهمان آن حضرت بداند و آن بزرگوار را به اين زيارتنامه زيارت كند:

اسلام عليك يا ولي الله و خاصته، السلام عليك



[ صفحه 92]



يا حجة الله و خالصته، السلام عليك يا امام المؤمنين السلام عليك يا وارث المرسلين و حجة الله رب العالمين صلي الله عليك و علي آل بيتك الطيبين الطاهرين، يا مولاي يا ابامحمد الحسن بن علي انا مولي لك و لآل بيتك، هذا يومك و هو يوم الخميس و انا فيه ضيفك و مستجير بك، فاحسن ضيافتي بحق آل بيتك الطيبين الطاهرين.

چه خوب سروده اند:



شاه جهان رهبر خلق دو عالم

آن كه بود وارث سيد خاتم



بر فلك و بر ملك اعظم و اقدم

مظهر علم خداي بر همه اعلم



آينه دار رخش عيسي مريم



سبط نبي عسكريست نجم جلالت

زاده ي هادي و ماهتاب اصالت



كوكب عز و وقار شمس عدالت

ماه وجودش بود ز مهر رسالت



فخر و مباحات مي كند به وي آدم



چون كه شكفت از حديث نو گل زهرا

نو گل زهرا شكفت خانه ي طاها



خانه طاها شده است سينه ي سينا

سينه ي سينا مگو كه عرش معلي



عرش بود در برش مرتبه اش كم



يازدهم نور حق تا كه عيان شد

توده ي غبري به عرش نورفشان شد



بر تن خسته دلان روح روان شد

مادر پير فلك شاد و جوان شد



شيعه زميلاد اوست دل خوش و خرم



جمع نياكان اوست رهبر انسان

سلسله اجداد اوست هادي ايمان



جمله ي ارحام اوست پاك ز عصيان

ما خلقش گشته است قبله ي پاكان





[ صفحه 93]





هم پدرانش بودند امجد و اكرم



آينه ايزد است و نور هدايت

نور هدايت شده است مظهر آيت



مظهر آيت ببين ز شمس ولايت

شمس ولايت به خلق گشته عنايت



از كرم و لطف كردگار معظم



تاج امامت چو داد حي و دودش

ارض و سما برقرار شد ز وجودش



هستي عالم بود ز هستي و بودش

جمله عوالم گداي سفره ي جودش



گردش افلاك از او شده است منظم



حب وي اندرز ما نه نيك محك شد

زير لوايش سماي تابه سمك شد



لشگر او رغم خصم فوج ملك شد

محور اين نه سپهر و قطب فلك شد



از پي تعظيم اوست پشت فلك خم



چرخ زند كوس افتخار به نامش

حكم خدا منتشر بود ز كلامش



تا پسرش بر زند لواي گرامش

صلح جهاني شود به روز قيامش



ميرود از قلب روزگار دگر غم



بر فلك ممكنات آيت و مصباح

قفل مهمات را فاتح و مفتاح



اوست به كشتي دهر منجي و ملاح

كار جهان و جهانيان كند اصلاح



پور عزيزش كه هست قائد اعظم



شربت فرمان حق چو شاه بنوشيد

گاه به زندان و گه محاكمه گرديد



از بني العباس ظلم و جور و ستم ديد

اكثر عمرش گذشته بود به تبعيد



تا كه ز كينه بداد معتمدش سم





[ صفحه 94]





معتمد دون چگونه صيد حرم كرد

بر جگر عسكري شراره ي سم كرد



حالي جهاني پر انقلاب و دژم كرد

خامه ي آهي رقم حكايت غم كرد



چونكه غمين است قلب سيد خاتم





[ صفحه 95]