بازگشت

فرقه ي ناجيه كدام است


اي ابراهيم! بدان از مذهب هائي كه بعد از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله احداث نمودند بيشتر از يكي بر حق نخواهد بود. دليل بر اين موضوع حديثي است كه رسول خدا محمد مصطفي صلي الله عليه و آله مي فرمايد:

ستفرق امتي علي ثلاث و سبعين فرقة، واحدة منها



[ صفحه 149]



ناجية و الباقي في النار [1] .

گروهي از اصحاب گفتند: يا رسول الله! آن يك فرقه كدام است؟ آن فرقه اي كه بر مذهب من و اهل بيتم باشند. آنگاه فرمود:

مثل اهل بيت من نظير كشتي نوح است، كسي كه سوار آن شود نجات خواهد يافت و هر كه از آن تخلف نمايد غرق و هلاك خواهد شد.

بدان اي ابراهيم جميع امت بر صحيح بودن اين دو حديث اتفاق دارند، هيچ يك از اهل بيت و اصحاب پيامبر اسلام (ص) در زمان آن بزرگوار: نه معتزلي، نه حنفي، نه شافعي، نه مالكي و نه حنبلي بودند. پس ترديدي نيست كه فرقه ي ناجيه پيامبر اسلام و اهل بيت او هستند. و از طرفي اصول و اعتقادات فرقه ي اماميه يعني شيعه ي اهل بيت پيامبر خدا با اصول و اعتقادات جميع هفتاد و دو فرقه مخالف و ممتاز است، چون پيامبر اسلام فرموده: يك فرقه از اين هفتاد و سه فرقه بر حقند پس جاي ترديد نيست كه آن هفتاد و دو فرقه اي كه از لحاظ اصول و اعقتاد با اين يك فرقه يعني فرقه ي شيعه مخالفند بر باطل خواهند بود.

اي ابراهيم! بدان كه من از كشته شدن باك ندارم و براي اين چند صباح زندگي چندان ارزشي قائل نيستم و هميشه آرزوي شهيد شدن را دارم، من امروز بالصراحه خليفه ي زمان را از اين موضوع آگاه مي كنم و مي گويم: شما و افراد قبل از شما عموما جبري مذهب هستيد، يعني مي گوئيد: هر كفر و گناه



[ صفحه 150]



كه از انسان صادر شود از طرف خدا است و بنده كوچكترين تقصيري ندارد. منظور شما از اين كه يك چنين مذهبي را انتخاب نموديد اين است كه مي خواهيد بدين وسيله اصحاب ضلالت را از اعمال قبيحي كه انجام دادند تبرئه نمائيد، يعني آن افرادي كه بر اهل بيت پيامبر ظلم كردند، مقام امامت را غصب نمودند، فدك را غصب كرند، حضرت فاطمه زهراء را اذيت نمودند، صحابه ي كبار پيامبر اسلام را زجر دادند، حضرت امام حسن را مسموم كردند، حضرت حسين و ياران وي عليهم السلام را با لب تشنه كشتند، سهم خمس را از فرزندان پيغمبر غصب نمودند، با حضرت علي بن ابيطالب كه وصي حضرت رسول بود جنگ كردند ابوذر را از مدينه اخراج نمودند، عبدالله بن مسعود را اذيت كردند و قرآن وي را آتش زدند عمار ياسر را با چند تن از اصحاب پيامبر به قتل رسانيدند، منجنيق بر خانه ي كعبه نهادند و آن را خراب نمودند، در مدينه ي طيبه مسلمانان را كشتند چندين هزار مؤمن را در اطراف و اكناف به قتل رسانيدند، چندين هزار فساد و ظلم و بدعت از ايشان به وقوع پيوست كه زبان از احصاء و شماره ي آنها قاصر و الكن است و...

براي اين كه اين گونه اعمال و افعال ننگ آور را پايمال نمايند جبري مذهب شدند و گفتند: انسان هر عمل قبيح و ظلم و ستمي كه بكند به حكم و قضا و قدر خدا است و...

امام هم بايد نظير انبياء چنان كه قبل از اين ثابت كرديم معصوم و بي گناه باشد همچنان كه خدا در قرآن مي فرمايد: ما به ابراهيم عليه السلام گفتيم: تو را امام قرار داديم، ابراهيم گفت: از



[ صفحه 151]



فرزندان مرا نيز امام قرار بده! خدا فرمود: افراد ظالم شايسته ي مقام امامت نيستند. ظلم دو نوع است: يكي ظلم به نفس و ديگري ظلم به ديگران.

آن كسي معصوم است كه مرتكب يكي از اين دو نوع ظلم نشده باشد پس امام بايد معصوم باشد چون شرك به خدا هم يك نوع ظلم به شمار مي رود و خدا هم در قرآن كريم مي فرمايد:

ان الشرك لظلم عظيم

يعني شريك براي خدا قرار دادن يك نوع ظلم بزرگي است، پس آن افرادي كه بت پرست بودند و براي خدا شريك قرار دادند لياقت مقام خلافت و امامت را نداشتند.

آري اگر كسي يك چنين عقيده اي داشته باشد (با اين كه اظهار عقيده آزاد است) شما او را رافضي مي دانيد و كشتن وي را واجب و لازم مي شماريد، تعجب اين جاست كه شما سنت و مذهب معاويه را احياء مي كنيد ولي به ادعاي اين كه ما پيروي از سنت پيامبر اسلام مي نمائيم نام خود را سني نهاده ايد و...

حسنيه همچنان بر عليه مذاهب مخالفين و بر له مذهب اهلبيت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله اقامه ي دليل و برهان مي نمود تا اين كه بدن هارون الرشيد و تابعين وي از قباحت اعمال و افعال ناشايسته اي كه انجام داده بودند دچار رعشه و لرزه شد و همگان از كثرت شرمندگي سر به زير افكنده بودند. عموم علماء كه در آن مجلس حضور داشتند قدرت سؤال و جواب نداشتند.

ابراهيم متوجه حسنيه شد و گفت: چه خبر است كه اين قدر سرزنش و ملامت مي كني و به صحابه و تابعين طعنه مي زني و آنان را



[ صفحه 152]



تكفير مي نمائي؟! گرچه محبت و مودت اهلبيت پيامبر خدا بر همه كس واجب و لازم است ولي در عين حال محبت و مودت اصحاب كبار و خلفاي عاليمقدار كه جانشين و خليفه ي رسول خدا بودند نيز بر همه كس واجب است، زيرا امت درباره ي خلافت ايشان اتفاق و اجماع نمودند. مخصوصا ابوبكر كه خدا او را در آيه ي غار رفيق و صاحب پيامبر اسلام خطاب كرده.


پاورقي

[1] يعني امت من بزودي هفتاد و سه فرقه خواهند شد، يكي از آن هفتاد و سه فرقه ناجي و رستگار و ما بقي در جهنم خواهند بود - مؤلف.