بازگشت

كرم و بخشندگي


يكي از راويان، معروف به «ابن كردي» از شخصي به نام محمد بن علي بن ابراهيم نقل كرده است كه گفت: معيشت بر ما سخت گشت،



[ صفحه 44]



پدرم گفت: برخيز تا با هم به نزد ابومحمد عليه السلام برويم، كه او به جوانمردي و بخشندگي موصوف و معروف است. پرسيدم: او را مي شناسي؟ گفت او را هرگز نديده ام و نمي شناسم. پس به قصد ديدار او راه افتاديم. در بين راه پدرم گفت: چقدر محتاجيم به اينكه بفرمايد پانصد درهم به ما پرداخت شود: دويست درهم براي مخارج لباس، و دويست درهم براي خريد آرد، و صد درهم براي بقيه ي مخارج.

من هم پيش خود گفتم: اي كاش سيصد درهم نيز به من بپردازد؛ با صد درهم آن الاغي مي خرم، صد درهم را براي مخارجم و صد درهم ديگر را براي خريد لباس صرف مي كنم و به سمت بلاد جبل - همدان و قزوين - مسافرت خواهم كرد.

وقتي كه به در خانه ي او رسيديم، غلامش بيرون آمد و گفت: علي بن ابراهيم و پسرش محمد داخل شوند.

چون بر مولا ابومحمد عليه السلام وارد شديم و سلام كرديم به پدرم فرمود: اي علي! چه چيز باعث شد ديدار ما را تا اين وقت به تأخير اندازي؟

جواب داد: مولاي من، از اينكه شما را با اين اوضاع و احوالي كه دارم ديدار كنم، خجالت مي كشيدم.

وقتي از نزدش بيرون آمديم، غلامش نزد ما آمد و كيسه اي را به پدرم داد و گفت: اين پانصد درهم است، دويست درهم براي لباس، دويست درهم براي آرد و صد درهم براي مخارج. و كيسه اي ديگر به من داد و گفت: اين سيصد درهم است، صد درهم را پول خريد الاغي



[ صفحه 45]



قرار ده و صد درهم را براي لباس و صد درهم ديگر را هم براي مخارج ديگر مصرف كن؛ اما بسوي بلاد جبل مرو و به «سورا» برو.

ابن كردي مي افزايد كه محمد به «سورا» رفت و در آنجا با زني ازدواج كرد و شغلي يافت كه امروز چهار دينار درآمد دارد. [1] .


پاورقي

[1] ارشاد مفيد، صفحه ي 320 و 321 - كافي، جلد 2، صفحه ي 436 و 437.