بازگشت

رفع مشكل نه بداء


در اينجا بي مناسبت نيست كه بررسي مختصري نسبت به پاره اي روايات داشته باشيم كه در همين مورد نقل شده و اشاره به حصول «بداء» در امر امامت امام عسكري عليه السلام دارد.

شخصي به نام «شاهويه» مي گويد: من از امام هادي عليه السلام رواياتي درباره ي فرزندش ابوجعفر شنيده بودم و زماني كه ابوجعفر فوت كرد بسيار نگران شدم و متحير و سرگردان ماندم و ندانستم چه كنم.

نامه اي از امام هادي دريافت كردم كه در آن آمده بود: «امام شما بعد از من فرزندم ابومحمد است و هر چه به آن نيازمنديد در نزد اوست. خداوند هر چه را بخواهد مقدم دارد و هر چه را بخواهد به تأخير مي اندازد» و سپس استناد به آيه ي قرآن فرموده بود: «اگر آيه اي را نسخ كنيم بهتر از آن يا مثل آن را خواهيم آورد.» [1] .

و نيز جماعتي از بني هاشم نقل كرده اند كه در روز فوت ابوجعفر، در منزل امام هادي عليه السلام حاضر گشتند در حالي كه در صحن حياط فرشي گسترده و امام عليه السلام بر آن نشسته و غير از مردم عادي و دوستانش، حدود صد و پنجاه نفر از آل ابوطالب و قريش و بني عباس، گرداگردش جمع شده بودند. اينان در اين روايت آورده اند كه: در همين لحظات حسن بن علي عليهماالسلام با گريباني چاك زده و با حالتي زار وارد مجلس شده و از جانب راست پدر بسوي او رفت، در حالي



[ صفحه 34]



كه ما او را نمي شناختيم. ساعتي گذشت تا ابوالحسن امام هادي عليه السلام برخاست و رو به او كرده فرمود: «فرزند عزيزم براي خدا شكري تازه بجاآور كه خداوند امري تازه درباره ات پديد آورد.»

پس حسن بن علي عليهماالسلام گريست و «انا لله» گفت و خدا را شكر كرد.

از ديگران درباره ي او پرسيديم گفته شد: اين فرزند او حسن است و در آنوقت او را بيست و چند ساله حدس زديم. آنروز بود كه او را شناختيم و دانستيم كه امام هادي عليه السلام، به امامت او اشاره داشت و او را جانشين خود قرار داد. [2] .

برخي افراد با ديدن اين روايات و نظاير آن، توهم «بداء» و تغييري در اراده ي خداوند تعالي نسبت به جانشيني امام هادي عليه السلام براي شان حاصل مي شود. غافل از آنكه حكم و اراده ي الهي در امر امامت هيچ تغييري نمي پذيرد و تصريحات پيامبر گرامي اسلام صلي الله عليه و آله و امامان معصوم عليهم السلام، هرگز در مورد هيچ امامي قابل ترديد نيست.

با توجه به چنين اصلي است كه نحوه ي برخورد راويان اين گونه روايات را، بايد ناشي از جو نا متعادل تبليغاتي در دوران حكام بني عباس دانست كه از هيچ فتنه انگيزي سرباز نمي زدند.

و نحوه ي برخورد امام عليه السلام را بايد برخوردي حكيمانه بشمار آورد كه با هر كس بر حسب ظرفيت او، و مناسب با كيفيت تفكر او سخن مي گفتند، تا از گمراهي او جلوگيري شود.



[ صفحه 35]



و كلام ايشان مبني بر لزوم شكري تازه، براي ايجاد امري تازه، از ناحيه ي خداوند را، بايد به خاطر رفع مشكل عقيدتي و اجتماعي شيعه توسط خداوند دانست كه با رساندن مرگ ابوجعفر مشكل بسياري از مردم را كه گمان مي كردند تنها فرزند بزرگتر امام پيشين است كه مي تواند جانشين او گردد، از بين برده و انحصار امامت در حضرت امام حسن عسكري عليه السلام را از همه ي جهات روشن و بدون مانع ساخت.


پاورقي

[1] غيبت شيخ طوسي، صفحه ي 131 - ارشاد شيخ مفيد، صفحه ي 317 - كافي، ج 2، صفحه ي 117.

[2] كافي، جلد 2، صفحه ي 115 - اعلام الوري، صفحه ي 351.