بازگشت

القاب پيشواي يازدهم


القاب آن امام عليه السلام را صامت، هادي، رفيق، زكي، نقي، خالص، سراج و عسكري گفته اند و ابن الرضا عنواني است كه امام جواد عليه السلام و امام عسكري عليه السلام هر دو به آن شهرت داشتند.

گفتني است كه، عسكر عنوان نامشهوري براي شهر سامرا بود؛ چنان كه امام هادي عليه السلام و امام عسكري عليه السلام به لقب عسكريين معروف شده اند.

كنيه ي حضرت عسكري عليه السلام ابومحمد است و آن بزرگوار را بدين جهت ابومحمد مي گويند كه نام فرزند برومندش حضرت صاحب الزمان عليه السلام محمد مي باشد.

نقش انگشتري امام عسكري عليه السلام به دو صورت: «سبحان من له مقاليد السموات و الارض» و «ان الله شهيد» ذكر شده است [1] .

حضرت هادي عليه السلام چهار پسر داشت و بزرگترين پسرانش ابوجعفر محمد بن علي بود و



[ صفحه 472]



تصور مي شد وي مقام امامت را پس از پدر به دست آورد؛ ولي مقدر بود كه اين پسر در زمان حيات پدرش رخت از اين جهان بربندد.

وقتي محمد بن علي - كه عبارت است از همان سيد محمد و هم اكنون قبرش در هشت فرسخي سامرا مي باشد - در جواني از دنيا رفت، اصحاب امام هادي عليه السلام اين حادثه را به مرگ اسماعيل بن جعفر تشبيه كردند.

اسماعيل بزرگترين و از عزيزترين فرزندان امام صادق عليه السلام بود و مقامي داشت كه مردم گمان مي كردند او امام هفتم خواهد بود؛ ولي مرگ نابهنگام وي اين گمان را از بين برد و موسي بن جعفر عليه السلام امام هفتم امت گرديد.

شيخ مفيد رحمه الله در كتاب ارشاد از قول حسن بن حسين افطش و جمعي از بني هاشم حكايت مي كند:

در آن روز كه حضرت هادي عليه السلام سيد محمد فرزند جوانش را از دست داد، سامرا عزادار بود. در صحن و سراي امام هادي عليه السلام ازدحام عظيمي از مردم پديد آمد تا آن جا كه تعداد شخصيت هاي سرشناس از آل ابوطالب، بني عباس و قريش تا صد و پنجاه نفر مي رسيد و اين جمع كثير فقط از اعيان و رجال سرشناس سامرا تشكيل يافته بودند.

امام هادي عليه السلام بر كرسي مخصوص خود نشست و پيش پايش گروهي ايستاده و گروهي نشسته بودند. در اين هنگام جواني تقريبا بيست ساله با گريبان پاره و چهره يي آشفته از عمارت حرم به اين سمت آمد و پشت سر و سمت راست امام عليه السلام ايستاد. ما اين جوان را نمي شناختيم؛ ولي سيماي اندوهناك و چشمان گريانش، چشم و دل ما را به سوي خود كشاند.

بيش و كم ساعتي گذشت كه او در آن مقام هم چنان ايستاده بود. پس از اين مدت ما همه ديديم كه امام هادي عليه السلام به سمت او برگشت و فرمود:

پسرم! به درگاه خداوند متعال سجده ي شكر بگذار؛ زيرا در سرنوشت تو تقدير تازه يي پديد آمده است.

در اين حال دريافتيم كه اين جوان گريبان چاك، فرزند امام عليه السلام است. او كه دلي تنگ و خاطري پريشان داشت تا اين سخن را از پدرش شنيد به گريه افتاد و گفت: «انا لله و انا اليه راجعون.»



[ صفحه 473]



اين جريان در سكوت كامل مردم گذشت، ما كه سخت مشتاق بوديم اين شخص گران قدر را بشناسيم از نامش پرسيديم، گفته شد: «اين ابومحمد حسن بن علي عليه السلام است.»

محمد بن يحيي مي گويد:

در آن روز كه سيد محمد، فرزند حضرت هادي عليه السلام، جوان مرگ شد، براي عرض تسليت خدمت او رسيديم. ابومحمد حسن بن علي عليه السلام كنار پدر نشسته بود و گريه مي كرد. حضرت هادي عليه السلام به او فرمود:

«خداوند تو را به جاي او نشاند. به درگاه خدا سپاس بگزار.»

از ابوهاشم جعفري، روايت شده كه گفت:

از حضرت هادي عليه السلام شنيدم كه فرمود: «بعد از من، حسن امام است. پس حال خليفه ي بعد از خليفه ي من چگونه خواهد بود؟»

گفتم: «براي چه؟»

فرمود: «زيرا شما شخص او را نخواهيد ديد و براي شما جايز نيست كه نام وي را بر زبان جاري نماييد.»

گفتم: «پس چه گونه آن حضرت را ياد كنيم؟»

فرمود: «بگوييد حجت آل محمد صلي الله عليه و آله.»


پاورقي

[1] نورالابصار، بحارالانوار، جلد 50.