بازگشت

سخاوت


ابن شهرآشوب در كتاب ارزشمند مناقب از ابوهاشم روايت مي كند كه، من هيچ گاه به محضر حضرت هادي عليه السلام و حضرت عسكري عليه السلام مشرف نمي شدم مگر اين كه از ايشان دليل و برهاني بر مقام امامتشان مشاهده مي كردم.

زماني نزد حضرت عسكري عليه السلام مشرف شدم و در نظر گرفتم از آن حضرت مقداري نقره بگيرم كه انگشتري براي تيمن و تبرك بسازم. وقتي نشستم، منظور خود را فراموش كردم. زماني كه تصميم گرفتم برخيزم، ناگاه ديدم آن برگزيده ي خدا انگشتري نزد من انداخت و فرمود:

تو در نظر داشتي كه از من براي ساختن يك انگشتر، نقره بگيري؛ ولي من انگشتر ساخته شده به تو مي دهم كه نگين و مزد ساختن آن افزون برخواسته ي توست. خداوند اين انگشتر را براي تو مبارك نمايد.

محمد بن يعقوب كليني رحمه الله از محمد بن علي بن ابراهيم بن موسي بن جعفر عليه السلام روايت مي كند كه گفت: زماني امر معاش بر ما تنگ شد، پدرم به من گفت: «بيا تا نزد حضرت عسكري برويم؛ زيرا نقل شده كه آن حضرت سخاوتمند است.» موقعي كه نزد حضرت عسكري عليه السلام مي رفتيم، پدرم در بين راه مي گفت: كاش امام عسكري عليه السلام مبلغ پانصد درهم به ما مي داد تا دويست درهم آن را به صرف لباس مي كرديم و دويست درهم آن را براي اداي قرض مي داديم و مبلغ صد درهم آن را هم خرج مي كرديم.

من با خود مي گفتم: كاش آن حضرت مبلغ سيصد درهم به من مرحمت مي كرد تا صد درهم آن را حماري بخرم و صد درهم آن را صرف خريد لباس نمايم.

همين كه به در خانه ي حضرت عسكري رسيديم، غلام آن بزرگوار بيرون آمد و گفت: علي بن ابراهيم با پسرش محمد داخل شوند.

داخل شديم و سلام كرديم. حضرت عسكري عليه السلام به پدرم فرمود: اي علي! چرا تا اين موقع نزد ما نيامدي؟



[ صفحه 476]



پدرم گفت: با وضعي كه داشتم خجالت مي كشيدم شما را زيارت كنم.

وقتي از محضر آن حضرت مرخص شديم غلام وي پيش آمد و يك كيسه ي پول حاوي پانصد درهم به پدرم داد و آن گاه گفت: دويست درهم آن را براي لباس و دويست درهم آن را براي اداي قرض و صد درهم آن را براي مخارج خود مصرف كن و يك كيسه ي پول هم به من داد و گفت: سيصد درهم است، صد درهم آن را براي خريد حمار و صد درهم آن را براي مخارج و صد درهم آن را براي خريد لباس صرف كن.