بازگشت

ايجاد شبكه ي ارتباطي


آن گاه كه حضرت رضا عليه السلام به خراسان آمد، سادات علوي به دلايل گوناگوني به نقاط مختلف كشور پهناور اسلامي مهاجرت كردند و اين مهاجرت از زماني كه فشار و اختناق نسبت به علويان و شيعيان در عراق شدت گرفت، رو به گسترش نهاد و شيعيان ناگزير به فكر يافتن مناطق امن تري براي زندگي افتادند. سرزمين عرب به علت تسلط روحيات و طرز تفكر اموي در آن، نمي توانست جاي امني براي آنان باشد؛ اما در شرق و به ويژه در ايران، زمينه هاي مناسبي براي اين هدف وجود داشت. از اين رو بسياري از شيعيان به اين سرزمين سرازير شده و در شهرهايي با فاصله هاي دور از هم زندگي مي كردند. آنها در درجه ي اول نياز شديدي به ايجاد رابطه بين خود مي ديدند؛ زيرا هم امام حاضر داشتند و هم نيازمند به حل پرسش هاي ديني و احيانا يافتن راه حل هايي براي مشكلات سياسي و اجتماعي بودند كه با آن برخورد مي كردند. به همين دليل از روش هاي مختلف ارتباطي از قبيل اعزام افراد خاص نزد امام عليه السلام و تماس با آن حضرت در ايام حج و همچنين مكاتبه استفاده مي كردند و از اين راه ها به دريافت روايات و رهنمودهاي علمي از آن حضرت توفيق مي يافتند.



[ صفحه 487]



پراكندگي شيعيان در شصت سال پاياني دوران حضور تا آغاز غيبت صغري را از شواهد و قراين تاريخي كه حتي در احاديث فقهي هم فراوان به چشم مي خورد به روشني مي توان يافت. البته مراد از شيعيان، تنها شامل آنهايي مي شود كه رابطه ي فكري و ديني در حد اعتقاد به امامت ائمه ي دوازدهگانه پس از رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم داشتند، نه محبان آنها كه دوستدار اهل بيت به معناي عام آن بودند.

در زمان حضرت عسكري عليه السلام تشيع در مناطق مختلف و شهرهاي متعددي گسترش يافت و شيعيان در نقاط فراواني متمركز شده بودند. شهرها و مناطقي مانند:

كوفه، بغداد، نيشابور، قم، آوه، مداين، خراسان، يمن، ري، آذربايجان، سامرا، جرجان و بصره از پايگاه هاي شيعيان به شمار مي رفتند. در ميان اين مناطق به دلايلي سامرا، كوفه، بغداد، قم و نيشابور از اهميت ويژه يي برخوردار بودند.

اصولا شرق ايران جزو مناطقي است كه در تاريخ آن نام شماري از اصحاب ائمه عليه السلام و همچنين نام علماي مشهور شيعه در قرن هاي سوم و چهارم به چشم مي خورد. يكي از نمونه هاي بارز اين گونه شخصيت ها، فضل بن شاذان است كه مقام ارجمندي در ميان اصحاب ائمه و علماي شيعه داشت.

غير از نيشابور مناطقي مانند سمرقند، بيهق و طوس محل هاي تجمع شيعيان به شمار مي رفتند، چنان كه در بيهق بيشتر مردم از شيعيان بودند. گستردگي و پراكندگي مراكز تجمع شيعيان، وجود سازمان ارتباطي منظمي را ايجاب مي كرد تا از يك سو پيوند شيعيان را با حوزه ي امامت استوار نمايد و از سوي ديگر بين آنها ارتباط برقرار سازد و از اين رهگذر، امام عليه السلام آنان را از نظر ديني و سياسي، رهبري و سازماندهي كند.

اين نياز، از زمان حضرت جواد عليه السلام احساس مي شد و چنان كه در سيره ي آن حضرت و امام هادي عليه السلام توضيح داديم، شبكه ي ارتباطي وكالت و نصب نمايندگان در مناطق گوناگون، به منظور برقراري چنين سيستمي از آن زمان به مورد اجرا گذاشته مي شد. اين سيستم با تعيين وكلا از طرف امامان شكل مي گرفت و با ارتباط مكاتبه يي كه بين امام و وكلا به وجود مي آمد، سعي مي شد تا راهنمايي هاي لازم از نظر ديني و سياسي ارائه شود.

اين برنامه در زمان حضرت عسكري عليه السلام ادامه يافت و به گواهي اسناد و شواهد تاريخي، امام عسكري عليه السلام نمايندگاني از ميان چهره هاي درخشان و شخصيت هاي برجسته ي شيعه



[ صفحه 488]



برگزيد و در مناطق متعدد منصوب كرد و با آنان در ارتباط بود و از اين طريق، پيروان تشيع را در همه مناطق زير نظر داشت. در ميان اين نمايندگان مي توان از ابراهيم بن عبده، نماينده ي امام عليه السلام در نيشابور، ياد كرد.

امام عليه السلام طي نامه يي مفصل خطاب به اسحاق بن اسماعيل و شيعيان نيشابور پس از توضيح نقش امامت در هدايت امت اسلامي، تشريح ضرورت و اهميت پيروي از امامان و هشدار از سرپيچي از فرمان امام عليه السلام نوشت:

اي اسحاق! تو فرستاده ي من نزد ابراهيم بن عبده هستي تا وي به آنچه من در نامه يي كه توسط محمد موسي نيشابوري فرستاده ام عمل نمايد. تو و همه كساني كه در شهر تو هستند موظفند بر اساس نامه ي مزبور عمل كنند.

ابراهيم بن عبده نامه ي مرا براي همه بخواند تا جاي سؤال و ابهامي باقي نماند. درود و رحمت فراوان خدا بر ابراهيم بن عبده و بر تو و همه پيروان ما باد.

همه كساني كه از پيروان من و از مردم شهر تواند، اين نامه را بخوانند و كساني كه در آن ناحيه از حق منحرف نشده اند، بايد حقوق مالي ما را به ابراهيم بن عبده بپردازند و او بايد آن را به رازي [1] يا به كسي كه وي معرفي مي كند، تحويل بدهند و اين دستور من است.

از اين نامه، علاوه بر موضوع جمع آوري وجوه مالي شيعيان - كه اهميت به سزايي در تقويت و تحكيم وضع اقتصادي جبهه ي تشيع داشت - مشخص مي شود كه نمايندگان امام عليه السلام داراي سلسله مراتبي بودند و هر كدام از آنان حوزه ي فعاليت مشخصي داشتند و وجوه جمع آوري شده مي بايست در نهايت به دست وكيل اصلي برسد و او به امام عليه السلام تحويل دهد.

گويا امام عليه السلام براي تقويت و تثبيت موقعيت ابراهيم بن عبده و روشن ساختن شعاع حوزه ي فعاليت او، طي نامه يي به عبدالله بن حمدويه ي بيهقي [2] چنين نوشت:

من ابراهيم بن عبده را براي دريافت حقوق مالي آن سامان و ناحيه ي شما منصوب كردم و او را وكيل امين و مورد اعتماد خويش نزد پيروان خود قرار دادم.

تقوي پيش گيريد و مراقب باشيد و وجوه مالي واجب را بپردازيد كه هيچ كس در ترك يا تأخير پرداخت آن معذور نيست.



[ صفحه 489]



از اين نامه استفاده مي شود كه شعاع وكالت و فعاليت ابراهيم بن عبده، تمام نواحي حتي ناحيه عبدالله بن حمدويه بيهقي را در بر مي گرفته است.

طولاني ترين نامه از توقيعات امام عسكري عليه السلام درباره ي همين ابراهيم بن عبده مي باشد كه براي اسحاق بن اسماعيل نيشابوري فرستاده بود. اين نامه سرشار از پندهاي اخلاقي و رهنمودهاي بسيار با ارزشي است. امام عليه السلام در آغاز نامه، پس از مقدمه يي طولاني درباره ي اهميت هدايت الهي از طريق اوصيا و اينكه ائمه ي هدي عليهم السلام ابواب علم الهي هستند آيه ي: «اليوم اكملت لكم دينكم» را دليل بر منت خدا بر انتخاب آنان جهت هدايت مردم شمرده است. امام عليه السلام همچنين از حقوقي كه بايد به ائمه معصومين عليهم السلام پرداخت شود، سخن گفته است.

يكي ديگر از نمايندگان امام عليه السلام، احمد بن اسحاق بن عبدالله قمي اشعري از ياران خاص و از شخصيت هاي بزرگ شيعي در قم بود.

بعضي از دانشمندان علم رجال از او به عنوان رابط بين قمي ها و امام عليه السلام و از جمله ي اصحاب خاص آن حضرت ياد كرده اند؛ اما بعضي از دانشمندان او را وكيل و نماينده ي امام عليه السلام دانسته اند.

از روايتي در بحارالانوار استفاده مي شود كه او نماينده ي امام عليه السلام در موقوفات قم بوده است.

محمد بن جرير طبري مي نويسد: احمد بن اسحاق قمي اشعري استاد شيخ صدوق رحمه الله، نماينده ي امام ابومحمد عسكري عليه السلام بود و وقتي كه آن حضرت درگذشت، وكالت حضرت صاحب الزمان عليه السلام را به عهده گرفت و از طرف امام عليه السلام نامه هايي خطاب به وي صادر مي شد و او وجوه و حقوق مالي قم و اطراف آن را گردآوري مي نمود و به امام مي رساند [3] .

احمد بن اسحاق صد و شصت كيسه ي طلا و نقره را كه از شيعيان قم گرفته بود، به امام عليه السلام تسليم كرد [4] و اين حجم چشمگير وجوه جمع آوري شده را نشان مي دهد.

ابراهيم بن مهزيار اهوازي، يكي ديگر از وكلاي امام عليه السلام مي باشد، وي اموالي از بيت المال را جمع آوري كرده بود؛ ولي موفق نشد به امام عسكري عليه السلام تحويل دهد. پس از شهادت امام عليه السلام هنگامي كه ابراهيم بيمار بود، وي به فرزندش محمد وصيت كرد كه آن اموال را به محضر



[ صفحه 490]



حضرت صاحب الزمان برساند. او اين مأموريت را انجام داد و به جاي پدر به نمايندگي امام دوازدهم عليه السلام منصوب گرديد [5] .

در رأس سلسله مراتب وكلاي امام عليه السلام، محمد بن عثمان عمري قرار داشت كه وكلاي ديگر به وسيله ي او با امام عليه السلام در ارتباط بودند. آنان نوعا اموال و وجوه جمع آوري شده را به وي تحويل مي دادند و او به محضر امام عليه السلام مي رساند.

البته عمري بعدها به وكالت از طرف حضرت صاحب الزمان (عج) منصوب گرديد. وي شخصيتي با فضيلت و با عظمت به شمار مي رفت.


پاورقي

[1] مقصود از رازي، احمد بن اسحاق رازي است كه يكي از بزرگان شيعه بود و اهل ري مي باشد و يكي ديگر از نمايندگان حضرت عسكري عليه السلام بود.

[2] ناحيه ي عبدالله احتمالا همان بيهق بوده است.

[3] دلايل الامامه.

[4] احتجاج طبرسي.

[5] ارشاد شيخ مفيد.