بازگشت

اعزام پيك ها از طرف پيشواي يازدهم


علاوه بر شبكه ي ارتباطي وكلا، امام عليه السلام از طريق پيك هايي با شيعيان و پيروان خود ارتباط برقرار مي نمود و از اين رهگذر مشكلات آنان را برطرف مي ساخت. در اين رابطه به عنوان نمونه مي توان از فعاليت هاي ابوالاديان يكي از نزديكترين ياران امام عليه السلام ياد كرد.

او نامه ها و پيام هاي امام عليه السلام را به پيروان آن حضرت تحويل مي داد و متقابلا نامه ها، سؤال ها، مشكلات، خمس و ديگر وجوه ارسالي شيعيان را دريافت نمود و در سامرا به محضر امام عسكري عليه السلام مي رساند. آخرين مأموريت او - كه در روزهاي آخر حيات امام عسكري عليه السلام رخ داد - در بخش جريان شهادت امام عسكري عليه السلام بيان خواهد شد. گذشته از پيك ها، امام عليه السلام از طريق مكاتبه با شيعيان ارتباط برقرار مي نمود و از اين رهگذر آنان را زير چتر هدايت خويش قرار مي داد. نامه يي كه امام عليه السلام به ابن بابويه نوشته و در بخش تقويت و توجيه سياسي عناصر مهم شيعه از آن ياد خواهيم كرد، نمونه يي از اين نامه هاست.

از اين گذشته، امام عليه السلام دو نامه به شيعيان قم و آوه نوشت كه متن آنها در كتاب هاي ما مضبوط است. نامه هاي ديگري هم به مناسبت هاي ديگر از امام عليه السلام در دست مي باشد. بر اساس روايتي امام عسكري عليه السلام بامداد روز هشتم ربيع الاول سال دويست و شصت، اندكي پيش از رحلتشان، نامه هاي فراواني به مردم مدينه نوشت [1] .

ايجاد و حفظ چنين پيوندهايي بود كه سبب احياي شيعه در عرصه ي حيات فرهنگي و



[ صفحه 491]



اجتماعي گرديد و مانع از پيدايش ضعف در تشكيلات آنها مي شد. افزون بر آن، استفاده از چنين سيستم ارتباطي دقيق، موجب گسترش آموزه هاي شيعي در قالب حديث و كلام به تمام جوامع كوچك و پراكنده ي شيعه، همانند كش و سمرقند مي شد. اين مناطق با آنكه از مراكز زندگي ائمه بسيار دور بودند، بخش مهمي از علماي شيعه از آنجا برخاسته اند. همان طور كه گفته شد، اشكالات ناشي از پراكندگي را فرستادگان و نامه هاي پر بار و به موقع امامان برطرف مي كرد. ارتباط به وسيله ي نامه در اين دوران بسيار گسترده بود و از نوع پيشرفته ي آن به حساب مي آمد. گرچه معمولا به دلايل مختلفي بيشتر اين نامه ها از ميان رفته، اما مقداري كه باقي مانده، حاكي از آن مي باشد كه نامه هاي متبادله ميان امام عليه السلام و شيعيان بسيار فراوان بوده است.

ابوالاديان [2] مي گويد:

من خدمتگزار امام عسكري عليه السلام بودم. كار من رساندن نامه هاي آن حضرت به شهرهاي مختلف بود. آخرين بار كه نامه ي ايشان را مي رساندم، امام عليه السلام مريض بود. نامه را به من داده فرمود:

اين نامه را به مداين ببر، پانزده روز ديگر كه بازگردي، مرا در حال تغسيل و تكفين خواهي يافت.

من نامه را بردم و در بازگشت، همان جرياناتي كه امام عليه السلام به من فرموده بود را ديدم.

اين روايت نشان مي دهد كه امام عليه السلام براي بردن و آوردن نامه، پيك هاي مخصوصي داشته است. نوع ديگر ارتباط ميان امام عليه السلام و شيعيانش، فرستادن افرادي به محضر آن حضرت بود. از جعفر بن شريف جرجاني نقل شده كه: به زيارت خانه ي خدا مشرف شدم و در سامرا به خدمت امام عسكري عليه السلام رسيدم. خواستم اموالي را كه دوستانم به من سپرده بودند را به آن حضرت بدهم؛ پيش از آنكه بپرسم، به چه كسي بدهم؟ امام عليه السلام فرمود: آنچه را همراه آورده اي به مبارك، خادم من بسپار [3] .

قم، مهمترين شهري بوده كه گروه انبوهي از شيعه را در خود جاي داده و از زمان امام



[ صفحه 492]



صادق عليه السلام به طور مرتب و منظم با امامان معصوم عليه السلام در رابطه بودند.

از جمله شخصيت هاي شيعي قم كه با امام عسكري عليه السلام رابطه داشت، احمد بن اسحاق بن عبدالله اشعري بود. نجاشي او را واسطه ي قمي ها و امام عليه السلام دانسته و تصريح كرده كه احمد از خواص اصحاب ابومحمد عسكري عليه السلام بوده است. امام عسكري عليه السلام احمد بن اسحاق را فردي مورد اعتماد معرفي مي كند و در بعضي منابع از وكالت او براي امام عليه السلام ياد شده است.

آنچه درباره ي وكلاي امامان عليه السلام موجب تعجب و تأسف عميق شده، آن است كه گاه و بي گاه در ميان وكلا، افرادي يافت مي شدند كه در مقابل اموالي كه شيعيان به آنها مي سپردند تا به امام عليه السلام برسانند، دچار وسوسه شده و دست به خيانت مي زدند و به همين سبب از طرف امام عليه السلام مورد لعن و سرزنش قرار گرفته و طرد مي شدند. اين امر تا بدانجا رسيد كه برخي از وكلا پس از رحلت امام عليه السلام وفات او را انكار مي كردند تا آن را بهانه يي قرار داده و از پرداخت پول هايي كه نزد آنها جمع شده بود به امام بعدي طفره روند.

عروة بن يحيي معروف به دهقان از وكلاي امام عليه السلام در بغداد بود و به خاطر دروغ هايي كه به امام هادي و عسكري عليهماالسلام نسبت داد، گرفتار لعن و طرد امام عسكري عليه السلام شد و آن حضرت دستور داد تا همه شيعيان او را لعن و نفرين كنند و از او دوري نمايند؛ زيرا وي در سمت مسئول خزانه داري امام عليه السلام، اموالي را از خزانه اختلاس كرده و به خود اختصاص داده بود [4] .

همچنين عليه احمد بن هلال كه عمري را در مصاحبت ائمه سپري كرد و به خاطر مشكلاتي كه در روابط او با امام عسكري عليه السلام پيش آمد، توقيعاتي از طرف آن حضرت صادر گرديد.

امام عليه السلام به وكلاي خود در عراق نوشت:

از صوفي رياكار دوري كنيد [5] .

زماني كه برخي از شيعيان، به دليل شدت اعتمادشان به احمد، در صحت توقيع ترديد كردند، امام عليه السلام نامه ي مفصل تري خطاب به شيعيان نوشت و خطاهاي او را كه عمده ترين آنها بي اعتنايي به دستورات امام عليه السلام و خودرأي بودن در مقابل ايشان بود را برشمرد. همچنين امام عليه السلام در مواردي اشخاصي را كه بي جهت در كار وكلا دخالت كرده - و به عنوان نمونه



[ صفحه 493]



پرداخت هاي پولي آنان را به باد انتقاد مي گرفتند - مورد عتاب قرار داده و آنها را از دخالت در مسايلي كه ارتباطي با آنها نداشت برحذر مي داشتند [6] .

بدين ترتيب بود كه سيستم وكالت نقش خود را در زمينه ي ايجاد پيوند بين امامان و شيعيان به ويژه در اخذ وجوهات شرعي - كه بخش عمده ي آن براي رسيدگي به وضع شيعيان نيازمند صرف مي شد - ايفا مي كرد؛ چنان كه در كتب مربوط به شرح حال امام عليه السلام، بارها به اين نمونه كمك ها اشاره شده است.

نفوذ واقفيه، غلات و ساير افكار انحرافي در شيعيان، به ويژه آن دسته از شيعياني كه در بلاد دور از امام عليه السلام زندگي مي كردند از طريق وكلا، كنترل و دفع مي شد و اين خود در حفظ اصالت فرهنگي شيعه و جلوگيري از آلودگي ديدگاه هاي آنها به انحراف، نقش به سزايي داشت [7] .


پاورقي

[1] مناقب ابن شهرآشوب، جلد 4، بحارالانوار، جلد 50.

[2] ابوالاديان علي بصري، در اواخر قرن سوم هجري درگذشت. وي را از اين جهت ابوالاديان گفته اند كه با پيروان اديان مختلف مناظره مي كرد و مخالفين را مجاب مي نمود.

[3] كشف الغمه، جلد 2، ص 427؛ ريحانة الادب، جلد 7، ص 57.

[4] رجال كشي، ص 573.

[5] همان.

[6] بحارالانوار، جلد 50.

[7] حيات فكري و سياسي امامان شيعه، ص 554.