بازگشت

تلاش هاي بي ثمر بعد از شهادت پيشواي يازدهم


معتمد عباسي كه با شهادت امام عسكري عليه السلام به خيال خويش به مقصد خود رسيده بود، تصور مي كرد ديگر خطري سر راه حكومت خودكامه ي وي وجود ندارد؛ ولي براي اطمينان خاطر خود دست به اعمالي ديگر زد كه نشانه ي جاه طلبي و عمق نگراني او از ناحيه ي فرزند امام عليه السلام بود. او به عده يي مأموريت داد كه وارد منزل امام عليه السلام شوند و اثاثيه ي امام عليه السلام را كاملا بازرسي كرده آنها را مهر و موم نمايند.

از طرف ديگر، چون شنيده بود كه از حضرت عسكري عليه السلام فرزندي باقي مانده، در صدد يافتن او برآمد و دستور داد عده يي از قابله ها، زنان و كنيزان امام عليه السلام را معاينه نمايند و اگر آثار



[ صفحه 506]



حملي در آنان مشاهده شد، گزارش كنند. نقل شده است كه يكي از قابله ها به كنيزي بدگمان گرديد و از طرف خليفه دستور داده شد آن كنيز را در محلي تحت نظر قرار دهند و بعدها در آن كنيز اثري از حمل ديده نشد و كذب گزارش روشن گشت. در اين هنگام معتمد براي آنكه وانمود كند از امام عسكري عليه السلام فرزندي باقي نمانده و شيعيان را از وجود امام بعدي نوميد گرداند، دستور داد ميراث آن حضرت ميان مادر و برادرش جعفر تقسيم شود؛ ولي شيعيان همچنان عقيده داشتند كه از امام عليه السلام فرزندي باقي مانده است كه امامت را به عهده دارد؛ زيرا تعدادي از شيعيان فرزند خردسال امام عليه السلام را قبلا ديده بودند.

در هر حال فشار و اختناق و انواع محدوديت ها در مورد خاندان امام عليه السلام براي يافتن امام دوازدهم هم چنان ادامه داشت. تا آنكه قيام يعقوب بن ليث صفاري در خراسان، مرگ ناگهاني عبيدالله بن يحيي خاقان و آشوب و فتنه ي صاحب زنج در بصره پيش آمد و دربار عباسي تمام نيروي خود را براي مقابله با اين حركت ها بسيج كرد و ديگر مجال تعرض و سختگيري در مورد خاندان امام عليه السلام باقي نماند [1] .


پاورقي

[1] سيره ي پيشوايان، به نقل از بحارالانوار، جلد 50، كمال الدين صدوق، اصول كافي، جلد 1، كشف الغمه، جلد 3.