بازگشت

من غرر كلماته بخطه الشريف النوراني


مأخذ كتاب بحارالانوار علامه مجلسي و كتاب علم اليقين و كلمات مكنونه علامه فيض كاشاني.

روي انه وجد بخط مولانا ابي محمد الحسن بن علي العسكري عليهماالسلام ما صورته قد صعد ناذري الحقايق باقدام النبوه و الولاية و نورنا سبع طبقات اعلام الفتوه بالهداية فنحن ليوث الوغي و غيوث الندي و طعناء العدي و فينا السيف و القلم في العاجل و لواء الحمد و العلم في الاجل و اسباطنا خلفاء الدين و خلفاء النبيين و مصابيح الامم و مفاتيح الكرم فالكليم لبس حلة الاصطفا لما عهدنا منه الوفا و روح القدس في جنان الصاغورة ذاق من حدائقنا الباكورة و شيعتنا الفئة الناجية و الفرقة الزاكية صاروالنا درعا وصونا و علي الظلمة الباوعونا و سينفجر لهم ينابيع الحيوان بعد لظي النيران لتمام (الم و طه و الطواسين) و هذا الكتاب ذرة من جبل الرحمة و قطرة من بحر الحكمة و كتب الحسن ابن علي العسكري في سنته اربعة و خمسين و مأتين - 254 هجري قمري.

و روي انه وجد بخط يده عليه السلام ايضا اعوذ بالله من قوم حذفوا محكمات الكتاب و نسوالله رب الارباب و النبي و ساقي الكوثر في مواقف الحساب و لظي الطامة الكبري و نعيم دار الثواب فنحن سنام الاعظم و فينا النبوة و الولاية و الكرم و نحن منار الهدي و العروة الوثقي و الانبياء كانوا يقتبسون من انوارنا و يقتفون آثارنا و سيظهر حجة الله علي الخلق و السيف المسلول لاظهار الحق و هذا خط الحسن بن علي بن محمد بن علي بن موسي بن جعفر بن



[ صفحه 507]



محمد بن علي بن الحسين بن علي اميرالمؤمنين عليهم السلام.



(نهفته معني نازك بسي است در خط يار

تو فهم آن نكني اي اديب من دانم)



اين دو حديث شريف نوراني كه صادر از لسان درربار حضرت امام عسكري عليه الصلوة و السلام و از غرر كلمات معجز آيات آن معدن عرفان و حكمت است متضمن اشارات و حقايق و لطائف بسياري است و شرح تفصيلي آن در خور اين رساله مختصره نيست مضافا به اينكه ادراك و فهم به نكات و دقايق آن كلمات در وسع ادراك همه كس نيست لذا ما به طور اجمال به تفسير و تحقيق آن اشاره مي نمائيم آن هم به مدد خود آن حضرت روحي له الفداء.

قال عليه السلام: قد صعد ناذري الحايق باقدام النبوه و الولاية - يعني به تحقيق ما صعود و عروج نموديم به افق اعلاي حقايق به مدد نبوت ختميه و ولايت كليه ي مطلقه ممكن است مراد از حقايق در اين كلام معجز نظام حقايق الهيه باشد كه موطن اشمخ حضرت لاهوت و عالم اسماء و صفات الهيه است.

يا مراد از حقايق اعيان ثابته باشد كه از لوازم اسماء و صفات الهيه است يا مراد از حقايق، حقايق عقليه و مجردات عاليه است كه مقام ولايت كليه مطلقه در افق اعلا و اشمخ آن است و صدر نشين مجلس تعقلات و سر سلسله ي عالم جبروت است يا مراد از حقايق، حقايق عالم ملكوت اعلي باشد كه مقام ولايت مطلقه در افق اعلي و اشمخ آن و در رأس انوار اسپهبديه است و سر سلسله ي نفوس كليه است و بالجمله قد صعد ناذري الحقايق شامل تمام اين حقايق مذكوره است.

و نورنا سبع طبقات اعلام الفتوة بالهداية

يعني مائيم كه نور بخشيديم و اشراق نموديم به هفت طبقه ي مراتب سماوات عاليه به وسيله هدايت يعني مراتب سبعه به وسيله هدايت ما اشراق شده است.

ممكن است مراد از هدايت در اين مقام هدايت تكوينيه باشد بنابراين مراد



[ صفحه 508]



از (نورنا) نور وجود است كه اشراق و تجلي نموده است چه در علوم ماوراء الطبيعه و حكمت متعاليه ثابت و مبرهن است كه لا مؤثر في الوجود الا الله زيرا معطي وجود و كمالات وجود منحصرا ذات يكتاي صمدي الوهي است كه هستي بخش و مفيض وجود است و به اصطلاح (فاعل ما منه الوجود است) و نيز ثابت و مبرهن است كه صاحب مقام ولايت كليه مطلقه به اذن الله كه اذن تكويني است (فاعل ما به الوجود است) يعني واسطه فيض الهي و مجراي فيض حقند پس نور وجود و كمالات وجود وسيله مقام ولايت كليه مطلقه كه واسطه فيض الهي است به اذن الله به تمام عوالم و طبقات آن اشراق مي شود.

و اگر مراد از هدايت در اين كلام معجز نظام هدايت تشريعيه باشد مراد از (نورنا) نور علم است يعني مائيم كه نور علم بخشيديم به هفت طبقه سماوات نفوس عاليه و نشأت نفوس قدسيه به وسيله هدايت تشريعيه چون علت غائيه از جمله علل است و شكي نيست كه سلسله جليله ائمه طاهرين (ع) كه همه نور واحدند علت غائيه جميع ممكنات از مبدعات و منشأت و مكونات علي الاطلاق مي باشند.

همچنان كه حقيقت محمديه عليه و اله افضل الثناء و التحيه كه صادر نخستين و اولين جلوه ي رب العالمين است فاعل ما به الوجود است به حكم حديث شريف (لولاك لما خلقت الافلاك) و افلاك كنايه از عالم امكان است در اين مقام. و اين حديث شريف را به دو جور مي شود معني نمود يكي آنكه من كه ذات صمدي الوهي هستم از غايت محبتي كه به تو دارم به طفيل وجود تو اي حبيبم محمد مصطفي (ص) خلق نمودم عالم امكان را، معناي ديگر آنكه اگر نه وجود تو مي بود كه از حيث اشرفيت كه واسطه فيض گرديد بين واجب و ممكن خلقت افلاك ممكن نبود.



توئي شاه و همه افلاك خيلند

همه عالم تو را يكسر طفيلند





[ صفحه 509]



و بايد دانست كه حقيقت محمديه و ائمه طاهرين به ضميمه حضرت فاطمه ي زهرا عليهم آلاف التحية و الثناء همه نور واحدند كه علت غائيه كافه ممكناتند بنابراين (نورنا) نظير جمله ي مأثوره ي از اميرالمؤمنين علي عليه السلام است كه فرموده (نحن صنايع الله و الخلق صنايع لنا) اي (لاجلنا).

و قال الامام العسكري عليه السلام: نحن ليوث الوغي و غيوث الندي و طعنا العدي

يعني مائيم شيران مبارز در عرصه ي عالم امكان كه در ميدان مبارزه با مخالفين دين به حق و حقيقت با كمال شهامت و شجاعت نبرد مي كنيم، مائيم باران هاي رحمت الهي كه فيضان و ريزش رحمت داريم بر كل ماسواء و كليه موجودات از رحمت ما مستفيض و منتفع مي شوند و مائيم زنندگان نيزه بر دشمنان دين كه با اسلحه ي قويه برهانيه و عقليه و با منطق استدلال و برهان كه مهمترين و قوي ترين اسلحه ي معنويه است خرطوم مخالفين دين را به خاك ماليده و آنان را قلع و قمع نموده و با صمصام و شمشير برهان آنها را ريشه كن مي نمائيم همانطوري كه با شمشير بران صوري كه در دست ماست دشمنان دين را به خاك هلاك مي نشانيم.

و فينا السيف و القلم في العاجل و لواء الحمد و العلم في الآجل

و در ما خاندان نبوت و ولايت است علم و حكمت كه سيف و قلم نماينده ي آن است همچنان كه لواء حمد و عَلَم و شفاعت كبري در نشأه آخرت و قيامت كبري در دست ماست يعني مائيم كه علم و پرچم حمد خدا نزد ماست چون افضل مراتب حمد آن است كه نفس وجود حامد عين حمد و ظهور كمال محمود باشد.

مي خواهد بفرمايد مائيم مظاهر تامه كه ظهور حمد مطلق كه اظهار كمال اوصاف محمود است به وسيله ي ما كه مظهر ولايت كليه الهيه هستيم ذاتا و صفاتا و افعالا و آثارا تجلي و ظهور يافته است مائيم مظهر كمال مطلق مائيم مظهر



[ صفحه 510]



جمال مطلق مائيم مظهر علم مطلق مائيم مظهر حلم مطلق ما همه مجلاي تام و اتم حقتعالي و مبدء اعلي و ما همه مثل اعلاي كبريائي الوهي مي باشيم مائيم پرچمدار حمد الهي و پرچم حمد به اهتزاز نيامده است مگر به وسيله ي ما هم در نظام تكوين و هم در نظام تشريع.

و اسباطنا خلفاء الدين و خلفا النبيين و مصابيح الامم و مفاتيح الكرم

اسباط ما كه خلفاء دين و جانشينان انبيا و مرسلين مي باشند همه چراغ ها و مشعل هاي نورافكن هدايت در نظام كل براي جميع امم عالم هستند مائيم مفاتيح و كليدهاي لاهوتي خزائن وجود و كرم الهي، خزائن صمدي الوهي را ما مفتاح و كليد هستيم.

فالكليم لبس حلة الاصطفا لما عهدنا منه الوفاء

حضرت موساي كليم الله كه پوشيده لباس اصطفا و به زيور خلعت اصطفا در نبوت گرديد و از انبياء برگزيده به شمار آمد به لحاظ سابقه ي معهود بود نزد ما كه او را ثابت يافتيم در وفاي به عهد و ميثاق نسبت به ولايت كليه مطلقه ما خاندان عصمت و طهارت يعني اگر موسي كليم عهد ولايت ما را نمي پذيرفت و در وفاي به عهد ثابت نبود به اين مرتبه عاليه و درجه شامخه در نبوت و رسالت نائل نمي شد.

پس از بركت نعمت ولايت ما بود كه موسي كليم به مقام نبوت سرافراز گرديد.

روح القدس في جنان الصاغورة ذاق من حدائقنا الباكورة

روح القدس در سمت بهشت كوچك از جنات و بهشتها و باغ هاي ما چيده است ميوه ي نوبر را يعني نوبر ميوه را از باغ و بستان ما خورده و بهره برده مفاد كلام معجز نظام آن معدن علم و معارف و حكمت اين است كه روح القدس با آن عظمت و رفعت مقام و درجه اي كه دارد از مواهب و عطاياي ما اندكي برخوردار شده است روح القدس از بستان علم و حكمت ما استفاده و



[ صفحه 511]



استضائه نموده و روح القدس درس توحيد را از مشكوة ولايت ما آموخته است.

و قيل عن لسانهم عليهم السلام:



اختران پرتو مشكوة دل انور ما

دل ما مظهر كل كل همگي مظهر ما



نه همين اهل زمين را همه باب اللهيم

نه فلك در دورانند بدور سر ما



بر ما پير خرد طفل دبيرستانيست

فلسفي مقتبسي از دل دانشور ما



چشمه خضر بود تشنه شراب ما را

آتش طور شراري بود از مجمر ما



ماه گر نور و ضيا كسب نمود از خورشيد

خور بود مكتسب از شعشعه ي اختر ما



خسرو و ملك ولايت بحقيقت مائيم

كله از فقر بتارك ز فنا افسر ما



ثم قال عليه السلام: و شيعتنا الفئة الناجية و الفرقة الزاكية صاروالنا درعا و صونا و علي الظلمة البا و عونا

سپس حضرت فرمود آري شيعيان خلص ما هستند گروه رستگار و ناجي و فرقه زاكيه و پرهيزكار كه منزه و مبري از هر عيب و صفت ناپسند مي باشند.

ايشانند كه به منزله له درع و زره و جوشن بوده حافظ حريم امامت و ولايت هستند و ايشانند گروه قيام كننده بر عليه ظالمين و غاصبين حقوق حقه ي ما و نيز ايشانند كه عون و يار و ياور و انصار ما مي باشند.

اين كلام معجز نظام صادر از لسان مبارك امام تصريح به اين واقعيت و حقيقت دارد كه در ميان فرق اسلاميه كه به فرموده حضرت نبي خاتم صلي الله



[ صفحه 512]



عليه و آله و سلم هفتاد و سه فرقه خواهند گرديد لقوله (ص) (ستفترق امتي علي ثلاث و سبعين فرقه تنجو فرقة واحدة) از ميان آن هفتاد و سه فرقه فقط يك فرقه ناجيه است و باقي غير ناجي و در هلاكتند زيرا از صراط مستقيم منحرفند و از اين دستخط شريف حضرت امام حسن عسكري عليه السلام چنين استفاد و استنباط مي شود كه مصداق آن فرقه واحده حقه ناجيه همانا شيعه اماميه است كه قائل به امامت و ولايت ائمه اثني عشر دوازده برج نير ولايت كليه مطلقه كه اول آنها ولي الله اعظم امير اهل ايمان علي بن ابي طالب و آخر آنها قطب عالم امكان ولي عصر حضرت مهدي حجة ابن الحسن العسكري روحي و ارواح العالمين لهم الفدا مي باشند.

و اين حديث نوراني برهان و دليل قطعي است بر حقانيت شيعه اماميه اثني عشريه ي جعفري مذهب كه بحمدالله مصداق آن ما هستيم و ما بايست سپاسگزار و شكرگزار اين نعمت عظمي باشيم و افتخار و مباهات نمائيم كه ما شيعه و سرسپرده ولايت و تابع قرآن و عترت مي باشيم، الحمدلله الذي هدانا لهذا و ما كنا لتهتدي لولا ان هدانا الله (از آيه ي 43 اعراف).



صد شكر كه ايزدمان بنواخت بفضل خويش

تا رهبر ما فرمود احمد (ص) شه بطحا را



بر عالميان نازيم از پيروي قرآن

كز ساحت دين برديم ما سبقت اعلا را



گر راه خداجوئي اين راه حقيقت رو

از دست مهل جانا اين عروه ي وثقي را



قرآن كه بهين گوهر از قلزم توحيد است

روشن كند از نورش يكتائي يكتا را



اين در يتم آمد چون در صف صرافان

بشكست بهاي آن مقدار گهرها را





[ صفحه 513]





انجيل و اوستا چون ذرات نظام شمس

خورشيد بود قرآن نبود خبر اعمي را



با روشني خورشيد از شمع مدد جستن

جز راه سفه نبود مر عاقل بينا را



ما تابع قرآنيم هم بر سر اين خوانيم

ما باده كش كوثر از خم زده صهبا را



سرمست شراب عشق از ميكده ي قرآن

بر طره ي آن جانان آويخته جان ها را



جز پيروي از قرآن جز عترت و آنجامان

راهي به سعادت نيست اين نشأه و عقبي را



قال رسول الله (ص) اني تارك فيكم الثقلين كتاب الله و عترتي ما ان تمسكتم بهما لن تضلوا ابدا، و قال ايضا مثل اهل بيتي كمثل سفينة نوح من تمسك بها نجي و من تخلف عنها غرق. صدق رسول الله صلي الله عليه و آله و عترته. ثم قال الحسن العسكري عليه صلوات الله:

و سينفجر لهم ينابيع الحيوان بعد لظي النيران لتمام (الم و طه و الطواسين)

يعني مي جوشد براي شيعيان ما چشمه هاي زندگاني و حيات كامل توأم با سعادت در حيات دنيوي و آتيه اي كه در جلو دارند (بعد از تحمل سختي ها و رنج ها و آتش ها و فتنه ها) و تحقق اين حيات و جوشيدن چشمه هاي زندگاني و خوشي و بهجت و راحتي منوط و موكول است به تماميت اين اعداد مرموزه است (الم و طه و الطواسين) اين كلام آن بزرگوار از اسرار و رموز است و در واقع تاريخ مجهول الماهيه است و ممكن است اين اعداد رمزي نسبت به ظهور حضرت بقية الله ولي عصر ارواحنا له الفداء بوده باشد كه وقت تجلي و ظهورش بر هيچ كس معلوم و مشخص نيست و در واقع از علوم مستأثره



[ صفحه 514]



في غيب ذات احديت است چه اگر غير از اين باشد توقيت وقت ظهور حضرتش لازم آيد و حال آنكه علم به وقت ظهور در دسترس ديّاري نيست. لهذا امام بطور رمز اشاره به آن فرموده ولي كو كسي كه بفهمد اين رمز چيست ولي بشارت و مژده به شما اي منتظران ظهور ولي عصر و اي عشاق تجلي او عاجلا اينكه با علامات و نشانه ها و علائم حتمي بسياري كه براي ظهور آن بزرگوار داريم و اكثر آن علامات به وقوع و تحقق پيوسته اميدواريم به زودي به اذن الله تجلي نموده و ظهور فرمايد و چشم هاي ما شيعيان و قاطبه ي اهل ايمان با رؤيت جمال دل آراي آن خورشيد آسمان امامت و ولايت منور و روشن گردد و با اظهار حق به حساب فراعنه عالم خاتمه دهد (با سيف مسلول و اسلحه ي سماوي انشاء الله).



هله عاشقان بشارت كه نماند اين جدائي

برسد زمان دولت بكند خدا خدائي



اللهم ارنا الطلعة الرشيده و الغرة الحميده. امام زمان جانم به فدايت:



بنماي رخ كه باغ و گلستانم آرزو است

بگشاي لب كه قند فراوانم آرزو است



اي آفتاب رخ بنما از نقاب ابر

كان چهره ي مشعشع تابانم آرزوست



اي باد خوش كه از چمن عشق مي وزي

بر من بوز كه مژده ي ريحانم آرزوست



يعقوب وار و اسفاها همي زنم

ديدار حسن يوسف كنعانم آرزوست



زين خلق پر شكايت گريان شدم ملول

آن هاي هوي نعره ي مستانم آرزوست





[ صفحه 515]





يكدست جام باده و يكدست زلف يار

رقصي چنين ميانه ي ميدانم آرزوست



زين همرهان سست عناصر دلم گرفت

شير خدا و مظهر يزدانم آرزوست



دي شيخ با چراغ همي گشت گرد شهر

كز ديو و دد ملولم و انسانم آرزوست



گفتم كه يافت مي نشود گشته ايم ما

گفت آن كه يافت مي نشود آنم آرزوست



پنهان ز ديده ها و همه ديدها از اوست

آن آشكار طلعت پنهانم آرزوست



و نيز مؤلف اضافه نموده است در تعقيب اشعار درربار جلال الدين بلخي عارف رومي:



آن غائب عياني و آن حجت زمان

آن شاهد نهاني سبحانم آرزوست



آن قاهري كه جمله قوا تحت امر اوست

فرمان رواي عالم امكانم آرزوست



آن كو بود سپهبد منصور سرمدي

يكتا ولي ايزد منانم آرزوست



آن دست قدرت ازلي مظهر علي (ع)

آن شير حق به عرصه ي ميدانم آرزوست



آن يادگار حيدر و آن پور عسكري (ع)

مهدي عصر و محيي قرآنم آرزوست



اي صبح وصل يار كجائي كه سالهاست

دوري ز صحبت شب هجرانم آرزوست





[ صفحه 516]





من دردمند هجر و تو خود عيسي زمان

با يك كرشمه اي ز تو درمانم آرزوست



(رباني) از ازل شده مجذوب عشق او

وصل و شهود طلعت جانانم آرزوست



و هذا الكتاب ذرة من جبل الرحمة و قطرة بحر الحكمة و كتب الحسن ابن علي العسكري في سنة اربع و خمسين و مأتين 254 هجري

اين دستخط شريف نوراني به يد مبارك حضرت حسن ابن علي بن محمد بن علي بن موسي بن جعفر بن محمد بن علي بن الحسين بن علي اميرالمؤمنين عليهم صلوات الله رب العالمين سمت شرف تحرير يافته است خذو اغتنم.



[ صفحه 517]