بازگشت

شهادت امام حسن عسكري


شهادت آن حضرت را روز جمعه



[ صفحه 232]



هشتم ماه ربيع الاول سال 260 هجري نوشته اند. در كيفيت وفات آن امام بزرگوار آمده است: فرزند عبيدالله بن خاقان گويد روزي براي پدرم (كه وزير معتمد عباسي بود) خبر آوردند كه ابن الرضا - يعني حضرت امام حسن عسكري - رنجور شده، پدرم به سرعت تمام نزد خليفه رفت و خبر را به خليفه داد. خليفه پنج نفر از معتمدان و مخصوصان خود با او همراه كرد. يكي از ايشان نحرير خادم بود كه از محرمان خاص خليفه بود، امر كرد ايشان را كه پيوسته ملازم خانه ي آن حضرت باشند، و بر احوال آن حضرت مطلع گردند. و طبيبي را مقرر كرد كه هر بامداد و پسين نزد آن حضرت برود، و از احوال او آگاه شود. بعد از دو روز براي پدرم خبر آوردند كه مرض آن حضرت سخت شده است، و ضعف بر او مستولي گرديده. پس بامداد سوار شد، نزد آن حضرت رفت و اطبا را - كه عموما اطباي مسيحي و يهودي در آن زمان بودند - امر كرد كه از خدمت آن حضرت دور نشوند و قاضي القضات (داور داوران) را طلبيد و گفت ده نفر از علماي مشهور را حاضر گردان كه پيوسته نزد آن حضرت باشند. و اين كارها را براي آن مي كردند كه آن زهري كه به آن حضرت داده بودند بر مردم معلوم نشود و نزد مردم ظاهر سازند كه آن حضرت به مرگ خود از دنيا رفته، پيوسته ايشان ملازم خانه ي آن حضرت بودند تا آنكه بعد از گذشت چند روز از ماه ربيع الاول سال 260 ه. ق. آن امام مظلوم در سن 29 سالگي از دار فاني به سراي باقي رحلت نمود. بعد از آن خليفه متوجه تفحص و تجسس فرزند حضرت شد، زيرا شنيده بود كه فرزند آن حضرت بر عالم مستولي خواهد شد، و اهل باطل را منقرض خواهد كرد... تا دو سال تفحص احوال او مي كردند... [1] .



[ صفحه 233]



اين جستجوها و پژوهش ها نتيجه ي هراسي بود كه معتصم عباسي و خلفاي قبل و بعد از او - از طريق روايات مورد اعتمادي كه به حضرت رسول الله (ص) مي پيوست، شنيده بودند كه از نرگس خاتون و حضرت امام حسن عسكري فرزندي پاك گهر ملقب به مهدي آخرالزمان - همنام با رسول اكرم (ص) ولادت خواهد يافت و تخت ستمگران را واژگون و به سلطه و سلطنت آنها خاتمه خواهد داد. بدين جهت به بهانه هاي مختلف در خانه ي حضرت عسكري (ع) رفت و آمد بسيار مي كردند، و جستجو مي نمودند تا از آن فرزند گرامي اثري بيابند و او را نابود سازند.

به راستي داستان نمرود و فرعون در ظهور حضرت ابراهيم (ع) و حضرت موسي (ع) تكرار مي شد. حتي قابله هايي را گماشته بودند كه در اين كار مهم پي جويي كنند. اما خداوند متعال - چنانكه در فصل بعد خواهيد خواند - حجت خود را از گزند دشمنان و آسيب زمان حفظ كرد، و همچنان نگاهداري خواهد كرد تا مأموريت الهي خود را انجام دهد.

باري، علت شهادت آن حضرت را سمي مي دانند كه معتمد عباسي در غذا به آن حضرت خورانيد و بعد، از كردار زشت خود پشيمان شد. به ناچار اطباي مسيحي و يهودي كه در آن زمان كار طبابت را در بغداد و سامره به عهده داشتند، به ويژه در مأموريت هايي كه توطئه ي قتل امام بزرگواري مانند امام حسن عسكري (ع) در ميان بود، براي معالجه فرستاد. البته از اين دلسوزيهاي ظاهري هدف ديگري داشت، و آن خشنود ساختن مردم و غافل نگهداشتن آنها از حقيقت ماجرا بود.

بعد از آگاه شدن شيعيان از خبر درگذشت جانگداز حضرت امام حسن عسكري (ع) شهر سامره را غبار غم گرفت، و از هر سوي صداي ناله و



[ صفحه 234]



گريه برخاست. مردم آماده ي سوگواري و تشييع جنازه ي آن حضرت شدند.


پاورقي

[1] امام در عينيت جامعه، ص 92، به نقل از منتهي الآمال.