بازگشت

امام در خانه ي صالح بن وصف


زماني كه امام در خانه ي صالح بن وصف بود، عباسيان و صالح بن علي به او اصرار كردند بر امام سختگيري كند و به او روي خوش نشان ندهد. صالح گفت: چه كنم؟ دو نفر از بدترين كساني را كه مي توانستم بر او گماشتم. آن دو نفر با مشاهده ي رفتار و عبادت و زهد و نماز و روزه ي او فريفته ي وي شده اند!

من از آن دو نفر پرسيدم: چه خصلتي در اين مرد وجود دارد كه شما را جذب كرده؟ مي گويند چه بگوييم درباره ي كسي كه روزها روزه است و تمام شب عبادت مي كند. نه سخني



[ صفحه 430]



مي گويد و نه به چيزي سرگرم مي شود. چون به او نگاه مي كنيم رگهاي ما مي لرزد و حالي به ما دست مي دهد كه نمي توانيم خود را نگه داريم. عباسيان پس از شنيدن اين سخنان شرمنده شدند. [1] .

چه عالي سروده فيضي هندي:



آنها كه بر وجود و عدم در نبسته اند

طرفي ز راحت دو جهان بر نبسته اند



همت بلند دار در اين ره كه عاشقان

خط وفا به بال كبوتر نبسته اند



از جان مترس تا به حيات ابد رسي

بر آب خضر سد سكندر نبسته اند



در خود ببين كه چهره گشايان نقشبند

نقشي ز سادگي تو خوشتر نبسته اند



بگشا طلسم گنج كه كارآگهان غيب

اقبال را به سلسله ي زر نبسته اند



دل در چمن مبند كه گر راست بنگري

نخلي به قامت تو برابر نبسته اند



فيضي! خموشي تو بر اين آستانه چيست

بانگي بزن كه حلقه بر اين در نبسته اند




پاورقي

[1] بحار، ج 50، ص 303 و ارشاد، ص 324 و كافي، ج 2، ص 446، حديث 23.