بازگشت

نامه ي محمد بن عبدالله به امام عسكري و پاسخ ايشان


محمد بن عبدالله گويد: روزي به امام حسن عسكري نامه نوشتم و اختلاف شيعيان و دوستان حضرت را به امام گزارش دادم. از حضرتش خواستم رهنمودي فرمايد. در پاسخ به نامه ي من



[ صفحه 434]



نوشت: خداي سبحان با مردم عاقل گفت و گو مي كند. هيچ كس به اندازه ي خاتم الانبيا دليل و برهان نياورده ولي اين مردم مي گفتند رسول خدا جادوگر و دروغگوست و خدا آن افراد را كه بايد هدايت كند هدايت كرده. آري دل بيشتر مردم با دليل و برهان تسكين مي يابد.

اگر خدا به ما اجازه دهد تكلم مي كنيم و وقتي سخن گفتن را ممنوع كند ساكت مي شويم. اگر خدا دوست نمي داشت حق را ظاهر و آشكار كند، پيامبران مژده دهنده و ترساننده را نمي فرستاد. آنان گاهي با حال ضعف و قوت حق را آشكار مي كنند و گاهي سخن مي گويند تا امر خدا اجرا شود و حكم پروردگار براي طبقات مردم نافذ شود.

كسي كه بينا باشد راه نجات را طي مي كند و به لطف حق به شاخه ي محكمي چنگ خواهد زد و شك و ترديدي نخواهد داشت كه جز من پناهگاهي براي او نيست. طبقه ي ديگري هستند كه حق را از اهل حق نمي گيرند. آنان نظير مسافر دريا هستند كه موقع موج دريا موج مي زنند و موقع آرامي دريا آرام مي نشينند. طبقه ي ديگري هستند كه شيطان بر آنان مسلط شده و رويه ي آنان اين است كه اهل حق را ضايع كنند و با باطل و هوي و هوس آنان را از بين ببرند. آنان كافر و ذاتاً حسودند.

افرادي را كه از اين طرف و آن طرف مي روند رها كن، زيرا چوپان موقعي كه مي خواهد گوسفندان خود را جمع كند با مختصر تلاشي آنها را جمع مي كند.

درباره ي اختلاف دوستان ما نوشته بودي. موقعي كه درباره ي امر امامت و وصايت كتابهايي در بين باشد جاي شك و ترديد نخواهد بود. كسي كه در مجلس قضاوت بنشيند به قضاوت، اولي و سزاوارتر است. آن افرادي را كه بايد محافظت كني نيكو محافظت كن و از رياست طلبيدن و فاش كردن اسرار برحذر باش، زيرا اين دو، انسان را به وادي هلاكت مي كشاند. [1] .


پاورقي

[1] ترجمه اثبات الوصية، ص 463 و سيري در تاريخ تشيع، ص 754.