بازگشت

امام حسن عسكري


امام حسن عسكري (ع) همراه پدر، امام هادي (ع) ناراحتي هاي بسيار تحمل كرد و بيشتر زندگاني را در پايتخت عباسيان سپري ساخت. او همه ي رنج ها و گرفتاري هايي را كه پدر بزرگوارش با آن روبرو بود احساس كرده بود و امامت را پس از پدر به عهده گرفت، حالي كه بيست و دو ساله بود.

كارها و مواضع او (ع) به عنوان مرجع فكري و روحي اصحاب، و پايگاه او ادامه راه و موضع پدر بود و مصالح عقيدتي و اجتماعي آنان را مراعات مي كرد. علاوه بر آن چه گفته شد: برنامه ريزي و مقدمه چيني و آمادگي براي غيبت فرزندش حجة بن الحسن، مهدي (ع) نيز از وظايف وي بود. در عصر امام (ع)، دشواري ها و گرفتاري ها پيش آمد و از قدرت عباسيان كاست تا آن جا كه موالي و تركان بر حكومت دست يافتند.

در آن محيط وجودي كه حكومت ناتوان شده بود، اين انتظار مي رفت كه فشار و شكنجه و آزار به امام (ع) و يارانش تخفيف يافته باشد. اما چنين نشد و بلكه موج سختگيري و فشار و آزار بالا گرفت و با دست خليفه معتمد، به اوج خود رسيد.



[ صفحه 267]



بيم و وحشت از فعاليت امام و حركت او تنها منحصر به خليفه نبود بلكه در خط عمومي اجتماعي نمودار گرديد كه خليفه جز يكي از آن افراد نبود.

آن خط اجتماعي، همه گير و پيوسته، در مقابل خط امام و برنامه فكري و سياسي او بود و با طرح حاكم كه در اين خط اجتماعي عام و طبقه ي ذي نفع منحرف نمودار مي گرديد متمايز و متناقض بود. از اين جا بود كه پيوسته ميان آن دو خط متناقض، كشمكش وجود داشت و كوشش هاي حاكم براي دور نگه داشتن طرح و برنامه ي امام (ع) و رهبري او از صحنه اجتماعي و سياسي و بازخواست از او در هر عمل فعالانه و يا هر حركت دخالت مي كرد. حتي براي كوچك ترين فعاليت و تحرك يا سخن چيني بي معني، يا خبري بي اهميت، قدرت حاكم به دست و پا مي افتاد.

متوكل او را به زندان انداخت بي آن كه سبب آن كار را بگويد و ترديد نيست كه سبب، همانا دشمني و حسد و قبول افتراي سخن چينان بود. هم آن سان كه بين پدران بزرگوار امام (ع) با متوكل جريان داشت و آنان پيوسته گرفتار دربدري و حبس و قتل و انواع آزارها و شكنجه ها مي بودند. چنين روايت كرده اند كه حضرتش (ع) به دست معتمد مسموم گرديد و به شهادت رسيد. [1] .

از اين رو بود كه توقع تحفيف و فشار، و فرو نشستن موج وحشت به مرور ايام نمي رفت، بلكه به حكايت تاريخ بر آن شدت ها و رنج ها مي افزود.

اين كينه ي روزافزون در جنگ با امام (ع) سبب اصلي و موجب فهم واقعه ي «غيبت» گرديد و انشاءالله به زودي آن را توضيح خواهيم داد.


پاورقي

[1] الموسوعة ص 94.