بازگشت

موضع نخستين: موضع او در برابر حكومت و حكمرانان


موضع او در برابر حكومت و حكمرانان است. سياست عباسيان روياروي پيشوايان (ع) از عهد حضرت امام رضا (ع) روشن و آشكار بود و در اين نكته خلاصه مي گرديد كه عباسيان، كوشش شديدي داشتند تا امام و اهل بيت را در دستگاه حكومت وارد كنند و او را در آن محيط منحل نمايند و پيوسته مراقب باشند و امام را زير نظر بدارند تا وي را از پايگاه هاي خود و از ياران و پيروانش دور سازند. اين سياست مزورانه درباره ي حضرت امام حسن عسكري (ع) اجرا شد و حكومت توانست از آن، امتيازات فراوان به دست آورد.

حضرت امام عسكري (ع) نيز مانند پدر ناچار شد در سامره اقامت كند و مجبور بود به دربار برود و هر دوشنبه و پنجشنبه در بارگاه خليفه حضور يابد.

اما موضع و برخورد او در مقابل حكمرانان مانند موضع پدر بزرگوارش (ع) در ارتباط با حكومت، محتاطانه بود بي آن كه توجهي را جلب كند يا در دستگاه حكومت وارد شود، بلكه رابطه ي او به پيروي از خط پدرانش در برابر قدرت و دولت عباسي، رابطه اي بود ظاهري و به شكل روابط روز. موضع منفي امام (ع) در برابر حكومت، احترام و منزلتي رفيع براي وي فراهم آورد. اين مسئله را از علاقه ي وزيران زمانش به او مشاهده مي كنيم و مي بينيم كه امام چگونه شخصيت و جلال خود را حتي بر كسي كه از حيث كينه به اهل بيت و از نظر انحراف، شديدترين مردم بود، يعني «عبدالله بن يحيي بن خاقان» تحميل كرد. عبدالله مي گفت: هيچ مردي از علويان مانند حسن بن علي بن محمد بن علي الرضا (ع)» در سامرا از حيث آرامش و سكون و عفاف و پاكي و شرف و بزرگي نزد خاندانش و نزد همه ي بني هاشم كه او را بر همه ي سالخوردگان قوم خود برتري و سيادت دادند، نديدم و نشناختم [1] .



[ صفحه 269]



از گفتار وزير مزبور، اندازه ي احترام و تقديس او در مورد امام (ع) ملاحظه مي گردد. امام يكبار به ديدار او رفت و در جلسه اي كوتاه با او روبرو گرديد و خواست به آنان بفهماند كه ايستادن او در كنار وزير و همراه شدنش با او به جهت انتقاد از ستمگري و انحراف و فسادي است كه دستگاه دولت را در برگرفته است. به اين منظور است كه هر كجا حق و حقيقتي وجود داشته باشد امام آن را تأييد مي كند. زيرا نزد او مسأله ي امت و مكتب بالاتر و برتر از دشمني و عداوت هاي شخصي و اختلافات است. شايد هم مي خواست آنان را به اشتباه دراندازد تا نپندارند كه او بر ضد سياست آنان است و آنان را محكوم مي كند. شايد هم علت اين بود كه حاكم را وادار سازد تا از فشار و تعقيبي كه ياران امام از طرف حكومت دچار آن بودند بكاهد.

امام (ع) مي خواست در ملاء عام يا در محل عمومي با وزير ملاقات كند! وقتي وزير در جاي خود نشسته بود حاجب اطلاع داد كه «ابومحمد بن الرضا» در آستان در اطاق است. اين خبر، توجه و احترام وزير را جلب كرد. احمد فرزند او گفت: «از چيزي كه از آنان شنيدم تعجب كردم و از گستاخي شان به شگفت دچار شدم كه چطور جرئت كرده اند در محضر پدرم آيند كه جز خليفه يا وليعهد، ديگري در آن محضر راه نداشت. او مي افزايد: «مردي خوش قامت و زيباروي، با اندامي متناسب، جوان، با جلالت و هيبت دلنشين وارد شد. پدرم به او نظر كرد. برخاست و چند گام به سوي او رفت. او را در آغوش كشيد و روي او را بوسيد و بر سينه اش بوسه داد و او را بر بالاي مجلس در محل نماز خود نشاند و در كنار او نشست و روي به او آغاز سخن كرد و مدح او گفت».

احمد بن عبيدالله» همچنان در كار و رفتار پدر با امام شگفت زده باقي ماند. از پدر رخصت خواست كه از او پرسشي كند و گفت: «اي پدر مردي كه صبح با جلال و عزت و احترام با او برخورد كردي كيست؟» گفت: اي فرزند



[ صفحه 270]



او، امام رافضيان «حسين بن علي» است. آن گاه خاموش گرديد. من نيز خاموش شدم. گفت: «اي فرزند اگر امامت از دست خلفاي ما بني عباس بدر رود، هيچ كس از بني هاشم جز او به جهت فضل و عفاف و زهد و عبادت و اخلاق نيكو، شايسته ي خلافت نيست». [2] .

اين مطلب بر اين دلالت دارد كه براي امام، از حيث محبت و عظمت و ادراك عدالت و شايستگي براي در دست گرفتن حكومت چه عقيده اي وجود داشت.

امام عسكري (ع) درباره ي بعضي از حوادث سكوت اختيار مي كرد بي آن كه به طور مثبت يا منفي، در مورد آن نظري ابراز فرمايد، همان گونه كه با رهبر شورش «زنگ» كه مدعي بود به امام علي (ع) منسوب است، رفتار كرد.

شورش او برخاسته از برنامه و خط مشي اهل بيت نبود. كشتار مردمي بسيار و مصادره ي اموال و آتش زدن شهرها و به اسارت بردن زنان، هيچ يك از آن كارها، حساب يا انگيزه ي ديني نداشت.

موضع امام (ع) درباره ي رفتار شورشيان به علت كارهاي خلاف احكام اسلامي كه مرتكب شده بودند قطعا موضع مخالف و محكوم كننده بود. امام، سكوت را ترجيح داد، از روش آنان عيب جوئي نكرد به تفاصيل آن هم توجه نفرمود.

اگر چنين كرده بود اين كار تأئيد ضمني دولت به شمار مي رفت. چرا كه شورش «زنگ» با توجه به نقطه ضعف هاي فراوان و منفي آن، در نهايت، براي ضعيف كردن حكومت عباسيان و درهم شكستن قدرت و نفوذشان با هدف هاي امام (ع) تطبيق مي كرد و آن امري بود كه شايستگي داشت كه امام (ع) براي مصالح نهضت و فعاليت خود از آن استفاده كند. چه، هر چند بين معارضان اختلاف باشد اما بالنتيجه همگي در مخالفت با دشمن واحد، اشتراك منافع دارند. چنين بود وضع حاكم.



[ صفحه 271]



امام (ع) از نتايج جنبش «زنگ» استفاده مي برد، زيرا دولت، ناتوان مي گشت و نمي توانست در دو جبهه بجنگد و يا نيازهاي سنگين خود را در دو جبهه تأمين كند.

شايد آن شورش سبب مي شد كه تا حدي از فشار بر جبهه ي امام بكاهد، هر چند دولت مي ديد كه فعاليت امام (ع) خطرناك تر از خطر شورش «زنگ» است و اثر آن در دراز مدت بيشتر از جنبش «زنگ» است كه به زودي از ميان مي رفت.


پاورقي

[1] ارشاد ص 318 و اعلام الوري ص 357.

[2] ارشاد ص 318.