بازگشت

شخصيت حضرت امام حسن عسكري


در باب سير و تواريخ مي نويسند حضرت عسكري عليه السلام داراي عساكر فراوان بوده در علم و سيادت و سياست و فرمانفرمائي دستي قوي و مقامي ارجمند داشت و درباره او گفته اند كه شخصيتي با عظمت پيدا كرد و خلفاي عباسي از اوضاع حاضر بيمناك شدند كه اگر حضرت عسكري خروج كند خلافت به علويين منتقل خواهد شد و حكومت را از آنها خواهند گرفت.

حضرت امام ابومحمد حسن بن علي العسكري عليه السلام مهر سپهر ولايت بود كه آفتاب وجودش بيشتر در عراق و ايران پرتوافكن گرديد سوم رجب سال 260 شش سال دوره اقامت حضرت عسكري عليه السلام بود.



[ صفحه 559]



امام علي النقي عليه السلام در سال 243 به دعوت متوكل از مدينه به سامرا مهاجرت كرد بنا بر اين امام عسكري عليه السلام مدت 16 سال در عراق اقامت داشت كه شش سال مصدر امور امامت بود و از شام تا به مدينه به تصرف و فرمان او بودند لشگر بي اندازه جمع كرد و به نقل شيخ حسن خوارزمي 18 هزار نفر از اكابر مسلمين در ديوان مدرس آن حضرت مي نشستند اول كسي كه با او بيعت كرد محمد بن عبدالله بن عبدالعالي بن مسعود شيرازي نابغه ايراني بود كه به وسيله ي او دربار المعتز را ايرانيان تشكيل مي دادند.

امام عسكري عليه السلام سفري از مدينه به شام و ري و قم كرده و قرآن خط حضرت علي بن ابي طالب عليه السلام را در اين سفر حمايل كرده بود چون به لواسان نزول اجلال فرمود.

در آنجا اعلاميه اي صادر كرد كه بايد تمام مسلمين جهان مساجد بسياري بسازند و به قدري اين فرمان اثر بخشيد كه در يك روز 70 مسجد بنا كردند از آن جا به بغداد تشريف برد و چون به شهر سامره رسيد معتصم عباسي از نيروي ارتش نيرومند آن حضرت بيمناك شد و قرار شد سان قشون بدهند و ارتش را رژه ببيند - معتصم فرمان داد هر يك از سربازانش از محل حركت خود كيسه خاكي بردارند و در ايستگاه و محل توقف روي هم بريزند اين خاك تپه عظيم شد. حضرت عسكري هم فرمود تو هم از قشون ما ساني ببين و نيروي آسماني خود را بين آسمان و زمين نشان او داد و بسياري با خليفه اين دو عسكر را ديدند و وجه تسميه عسكريين از او بود. حضرت عسكري در نظر درباريان و رجال دولت خلفاي عباسي، اشراف و اعيان حجاز و عراق و ايران و ذراري و فرماندهان بني عباس همه جا محترم و گرامي بود او داراي علم و زهد - پارسائي - بزرگ منشي - سخاوت - سطوت و سيادت و هيبت و عظمت خاصي بوده است.

مسافرت حضرت عسكري به ايران و عراق مردم را متوجه خاندان آل علي و سيادت بني فاطمي كرد - عبيدالله بن خاقان مكارم اخلاقي او را مي ستايد و مي گويد اگر خلافت از خاندان عباسي خارج مي شد هيچ كس جز حسن عسكري لايق و سزاوار آن مقام و منصب نبوده او برازنده زعامت و امامت بوده او در علم متفرد و در تفسير قرآن متخصص و اهميتي به سزا در اين فن داشت.

تفسير منسوب به امام حسن عسكري اگر چه ناقص مانده ولي از مهمترين تفاسير قرآن است او ملجاء و پناه شيعيان و فرقه اماميه سازماني در عراق و ايران و حجاز - مصر و اسپانيا



[ صفحه 560]



داشته كه هسته مركزي آنها در سامرا و چرخ آن بر محور وجود امام يازدهم مي چرخيد مردم مسلمان كه از هشتصد ميليون مي گذشت از اطراف عالم براي اخذ مسائل ديني خود كتبا و شفاها يا به وسيله ي نمايندگان به حضرت عسكري مراجعه مي كردند در حلم و بردباري گذشت بي مانندي داشت.

با آن همه اذيت و آزار كه معتمد خليفه عباسي به آن حضرت كرد خواست كه دعائي در حق او بفرمايد امام عسكري مضايقه از اين درخواست نكرد.

امام يازدهم از گناه غلامان كه لغزش مي كردند و مرتكب خلافي مي شدند به زودي مي گذشت و به آنها احسان فراوان مي كرد هميشه سعي داشت از آلام و اسقام آنها بكاهد آن حضرت زاهدترين و عابدترين مردم عصر بود مانند اجداد كبارش به عبادت و بندگي مي پرداخت روزها در حال روزه و شب ها در حال نماز مي گذرانيد.

آن حضرت كم مي گفت و بسيار مي شنيد. - گوش به حوائج مردم مي داد و بسيار به آنها مي بخشيد كه در رحلتش شهر سامرا يك شهر گريه و ضجه كرديد تمام مردم از خوان نعمتش برخوردار شده بودند هر كسي شرفياب مي شد و حيا مي كرد عرض حاجت كند قبل از عرض تقاضا مي فرمود او را اكرام و انعام نمايند تقاضاي ارباب حوائج را قبل از اظهار بر مي آورد و اين كار عادي روزانه او بود محمد بن علي عباسي سر راه به او برخورد اظهار تنگدستي كرد امام عسكري به غلام خود فرمود هر چه داري به او بده صد دينار طلا به همراه داشت به او بخشيد.

ابويوسف قصير عباسي گفت خداوند به من اولادي داد كه براي مخارج او در عسرت بودم و آنچه به دربار خلفاي عباسي مي رفتم و به رجال و اشراف آن نوشته مي نوشتم همه مرا فراموش مي كردند «حق داشتند زيرا همه مست شهوات بودند و اگر منطق شهوتي پيش مي آمد توجه مخصوصي مي كردند» چون به طرف خانه ي عسكري رفتم بدون تعلل بسته اي به من داد كه چهارصد دينار داشت و كليه حوائج من برآورده شد.

امام عسكري براي علي بن جعفر همياني دويست هزار دينار در دو دفعه فرستاد تا به اصحاب و يارانش تقسيم كند آن حضرت شخصي با هيبت و وقار بود همه از او احترام مي كردند.

امام حسن عسكري عليه السلام به زبان هاي ملل اسلامي آن روز سخن مي گفت و همه تعجب



[ صفحه 561]



مي كردند در حل مشكلات مسائل با چيني و ژاپني و افغاني و ترك و هندي به زبان خودشان سخن مي گفت.

حضرت عسكري از شش سال امامتش سه سال در زندان بود و در تمام اين مدت با خوش صورتي و حسن اخلاق و دانش و زهد با مردم ملاقات مي كرد و از اين جهت كه هميشه به عبادت و حسن معاشرت مي پرداخت مورد احترام وزراي عباسي كه اكثر ايراني بودند قرار گرفت چنانكه هنگامي كه پس از شهادت پدر از خانه بيرون آمد الموفق وليعهد عباسي او را در آغوش گرفت و او را بوسيد.

هنگامي كه زنداني بود زندانبان او صالح بن وصيف دو غلام شرير بر او موكل ساخت تا شايد زجر دهندش و بكشند.

ولي آن دو غلام در نتيجه معاشرت با آن حضرت مؤمن و روزه دار شده بودند و ترس عجيبي از وي در دلشان راه يافته بود و مي گفتند اين زنداني روزها روزه مي گيرد و شب ها تا بامداد عبادت خدا مي كند و با كسي سخن نمي گويد.

مي نويسد كه علم آن حضرت به اندازه اي بود كه يعقوب بن اسحق كندي شهير و فيلسوف كبير عرب كه حكيم ابونصر فارابي شاگرد مكتب وي بوده است در مباحثه آن حضرت درمانده گشت و كتابي را كه در تناقض قرآن نوشته بود سوزانيد متوكل عباسي به مردي طبيعي مسلك گفت برو به نزد حسن عسكري و بدانكه وي داناترين افراد جهان است و در زير آسمان يگانه است.

علماي بزرگ مسيحي كه معاصرش بودند چنان متوجه دانش و كرامات او شده بودند كه او را مسيح مي پنداشتند.

آن حضرت گندم گون و گشاده چشم و خوش صورت بلند قامت و نيكو اندام بود - عبدالله خاقان وزير متوكل عباسي با تكبر بسياري كه داشت هر وقت امام را مي ديد بر مي خاست و بر مسند وزارت خود مي نشانيد و همواره در موقع گفتگوي با آن حضرت تكيه كلامش جمله (پدر و مادرم فداي تو باد) بود و مي گفت در سامره كسي را چون آن حضرت نديده ام آن حضرت عابدترين و داناترين مردم روزگار خود و پيوسته عابد و روزه دار بود.

به پدرش شباهت تامي داشت و همه كس براي احترامش بر پا مي خاست يا اگر سوار بود فرود مي آمد آن حضرت حتي دشمنان خود را دعا مي كرد و شب ها را به دعا و مناجات سپري



[ صفحه 562]



مي ساخت بسيار بخشنده بود و هرگاه سائلي بر او سر راه مي گرفت هر چه داشت به او مي داد. دو مرتبه براي مردي نيازمند به نام علي بن جعفر دويست هزار دينار فرستاد ولي او براي آنكه امام را دشمنانش ضرر نرسانند آن وجه را پس فرستاد.

پسر عبدالله خاقان مي گفت من پيوسته احوال آن حضرت را از مردم مي پرسيدم و پيوسته همه مردم را نسبت به او فروتن و معترف به بزرگواريش مي يافتم آن حضرت علاوه بر آنكه با مردم كمتر معاشرت مي كرد اغلب اوقات نيز از معاشرت با شيعيان خود ممنوع و زنداني بود خليفه او را به مردي به نام نحرير سپرد تا بر او سخت گيرد و سرانجام با صوابديد خليفه او را در مكاني به نام بركة السباع نزد شيران و ددان انداخت ولي شيران به دور آن حضرت گرد آمدند و حضرت را ضرري نرساندند.

خليفه چون اين بديد بترسيد و حضرت را آزاد كرد در نزديك سامره صومعه اي بود به نام دير العاقول كه رئيس آن عاقول نام داشت و بزرگ مسيحيان بود عاقول به نزد امام حسن آمد و اسلام آورد و جامعه سفيد پوشيد چون علت مسلمان شدن را از او پرسيدند پاسخ داد از امام حسن عسكري كراماتي ديدم و علاماتي مشاهده كردم كه در مسيح ديده شده بود از اين رو بدو ايمان آوردم آن حضرت بسيار بخشنده بود و نيازمندان را پيش از آنكه سؤال كنند به قدري كه دلخواهشان بود مي بخشيد و بي نيازشان مي نمود.

از آن حضرت تفسير قرآن هم باقي است. نكته قابل توجه اين است كه آن حضرت و پدرش امام علي النقي كمتر خود را آشكار مي كردند و اين امر را مقدمه اي براي امام دوازدهم قرار داده بودند تا امر غيبت بعدا در نزد شيعيان امري عجيب به نظر نرسد.

عاقبت موفق خليفه عباسي آن حضرت را مسموم و شهيد ساخت و قبل از شهادت مواريث پيغمبران و رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم و ائمه پيش از خود را به پسرش امام محمد مهدي عجل الله تعالي فرجه سپرد و آن حضرت را در سامره در كنار مزار پدرش دفن كردند.

كرامات و معجزات و خرق عادات او بسيار است.

من جمله در عصر روز جمعه بطي الارض خود را از سامره به گرگان نزد شيعيانش رسانيد و به آنان محبت كرد و سؤالات ايشان را پاسخ گفت و چشم كور پسر نصر بن جابر را كه يكي از بزرگان گرگان بود بينا ساخت و غروب همان روز نيز به سامره برگشت ولي بايد دانست كه حضرت قبلا اين طي الارض را با تعيين زمان به شيعيان گرگان خود خبر داده بود.



[ صفحه 563]



روزي يكي از اصحاب مقروض او با آن حضرت سواره به راه مي رفتند در وسط راه بر خاطر آن مقروض گذشت كه قرضش را چگونه ادا كند حضرت ما في الضمير او را به علم امامت دريافت و خم شد و با تازيانه خطي روي زمين كشيد به آن مرد قرضمند گفت خم شو و آنچه مي بيني بردار آن شخص خم شد و شمش طلائي را روي زمين برداشت و در حوائج خود صرف كرد.

مورخان اسلام نگاشته اند كه پس از شهادت آن حضرت شيعيانش مويه و زاري بسيار كردند و مردم شهر سامره كار را تعطيل و در تشييع جنازه و سوگواري آن حضرت شركت كرده و همه مردم مي گريستند و به شخصيت او اعتراف مي كردند.

برادر آن حضرت جعفر كذاب خواست بر امام حسن نماز گذارد ولي پسر خردسال امام يازدهم يعني امام محمد مهدي عج نگذاشت و خود بر بدن پدر نماز گذارد و پس از چندي غائب شد تا امروز زنده است.

كرامات و معجزات بسياري از آن حضرت به نظر دوست و دشمن رسيده بود حضرت عسكري عليه السلام در عمر كوتاه خود خدمت بسياري به عالم اسلام و مسلمين فرمود و در يك مسافرت طولاني خود جنبشي از علم و دين در مردم به وجود آمد كه كمتر نظير داشت هنوز در قم - ساوه - شام - ري صحبت از مآثر عسكري است.

امام يازدهم در امامت خود تعليمات عاليه اي از قرآن و دين اسلام داد كه تجديد عظمت و نيروي آن گرديد در اواسط قرن سوم هجرت بود كه اين جنبش علمي پيدا شد فلاسفه بزرگ مانند اسحق كندي و ابونصر فارابي مي زيستند و از بركت وجود امام بهره مند مي شدند - در فقه و اصول دين يك نهضت نويني به وجود آورد كه ملت اسلام را از آن خواب ناگهاني بيدار كرد و دوره علمي عصر مأمون و هارون تا دوره ي تعليمات اميرالمؤمنين و پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم را به ياد مردم آورد و علت نزول قرآن و ارسال رسل و انزال كتب را به مردم فهمانيد و در احتجاجات علمي با علماء و فلاسفه و علماي يهود و نصاري حقايقي را روشن و آشكار ساخت.

شخصيت امام حسن عسكري بر محور اين مطلب كه پدر مهدي موعود است دور مي زد و با اين توجه نهضت علمي دنياي اسلام را مواجه با بسط معارف دين گردانيد و به آنها حقايق پنهان شده و متروك مانده را بيان فرمود و از يك راز بزرگي كه در روانشناسي بسيار اهميت داشت سخن گفت نهايت آنكه اين سخن را با خردمندان و اولوالالباب در ميان گذاشت تا از نابخردي حسودان و دشمنان مصون مانند.



[ صفحه 564]