بازگشت

نام و لقب


نام آن حضرت حسن مي باشد و به القابي مانند زكي، خالص، سراج، و هادي ملقب مي باشد، اما معروف ترين لقب ايشان، «عسكري» است به طوري كه ايشان را به نام «امام حسن عسكري» مي شناسيم.

بنابر قول معروف وجه اصلي تسميه لقب اين است كه خليفه وقت ايشان را در محله اي به نام «عسكر» - كه ظاهرا در حوزه نظامي ارتش حكومت وقت واقع بوده - منزل داده بود و به اين وسيله ايشان را زيرنظر داشت و بين ايشان و شيعيان جدائي انداخته بود و به همين جهت ايشان به لقب «عسكري» معروف شده اند.

قول ديگري هم در اين باره وجود دارد كه ذكر آن خالي از لطف نيست و آن هم اين است كه:



[ صفحه 10]



خليفه وقت همواره به سبب نفوذ شخصيت و زياد بودن احترام ايشان در ميان مسلمانان و به خصوص شيعيان، از ايشان ترس داشت و همواره در اين فكر بود كه مبادا آن امام بر او خروج كند و خلافت او در تهديد واقع شود و لذا به خيال خود تصميم گرفت قدرت و شوكت سپاهيان خود را به امام نشان دهد تا اينكه مثلا او را از فكر خروج و اين طور امور منصرف سازد و لذا روزي امام را همراه لشكريانش به خارج شهر برد.

در نقطه اي كه در آن تپه ي خاگي بزرگي قرار داشت، فرود آمدند و خليفه به لشكريانش دستور داد كه هر كدام توبره خود را از خاك آن تپه پر كرده و به جاي ديگري تعيين كه كرده بود بريزند.

چيزي نگذشت كه آن تپه از روي زمين محو و به جاي آن گودال بزرگي در زمين ايجاد شد و به جاي آن ها در نقطه ديگر، تپه بزرگي ظاهر گشت.

گويا خليفه كه بر اسب خود سوار بود با تبختر به اين صحنه نگاه مي كرد و هر لحظه نظري به نتيجه كار و نظري به چهره امام (ع) مي انداخت كه به زبان حال به او بگويد «مي بيني، قدرت من اين است...».

امام كه منظور او را به خوبي دريافته بود، پس از اتمام اين «نمايش قدرت»، درست هنگامي كه خليفه اظهار عجز و اين طور چيزها را از امام انتظار داشت، اقدامي كرد كه خليفه را از خيال باطل خود بدرآورد و گوشه اي از واقعيت امر را به او



[ صفحه 11]



بفهماند.

امام ظاهرا با لبخندي بزرگوارانه به خليفه اشاره فرمود كه نگاه كن.

خليفه كه منظور را نمي فهميد بهرحال به طرفي كه امام (ع) مي فرمود، نگاه كرد و پس از چند لحظه رنگش پريد، دچار لرزه شد و بيهوش به زمين افتاد.

او ملائكه زيادي را ديده بود كه بين زمين و آسمان را پر كرده و همه مسلح بوده و حالتي غضبناك داشتند، و خليفه از اين موضوع بر جان خود بسيار ترسيد و فهميد كه در مقابل آن امام چيزي نيست و قدرتي ندارد و بسيار ترسيد كه مبادا امام نسبت به او قصدي داشته باشد.

پس از اينكه به هوش آمد امام او را آرام كرد و او را مطمئن كرد كه ترسي نداشته باشد و او (امام) درصدد استفاده از قدرتش - كه خليفه گوشه اي از آن را ديده بود - عليه او نمي باشد. - گويا به اين صورت تا حدودي هم مزاحمت هاي خليفه را رفع نموده بود. [1] .

شايد قضيه فوق هم يكي ديگر از دلايل اينكه لقب آن امام (ع) «عسكري» بوده است، باشد.



[ صفحه 12]




پاورقي

[1] اين موضوع درباره حضرت امام علي النقي عليه السلام نيز روايت شده است.