بازگشت

سختي زمان بي همتي دوستان


چنانكه قبلا ديديم، اوضاع و احوال زمان همه ائمه (ع) و نيز امام حسن عسكري (ع) برايشان بسيار سخت بود.

و چنانكه ديديم، اين موضوع را در دو قسمت مي توانيم در نظر بگيريم:

الف - شديد بودن دشمنان

ب - سستي و بي همتي مردم به طور كلي و نيز شيعيان

قسمت الف خود شامل چند وجه مي شد كه اجمالا بعضي از وجوه عمده آن را قبلا ديديم.

در اين قسمت مقدمتا بايد به عرض برسد:

در زمان امام حسن عسكري عليه السلام، كار تشيع كاملا بالا گرفته بود و قسمتهاي وسيعي رسما شيعه بودند و وجوهات ديني و نماينده و نامه سئوال به سامراء مي فرستادند. تقريبا



[ صفحه 66]



اكثر مردم فارس و آذربايجان و تمامي قمي ها و بسياري از اهل عراق شيعه بودند و در قلب خود به امامت آن حضرت اعتقاد داشتند. اما اعتقادشان آن طور نبود كه آنها را به اطاعت بي چون و چرا كه لازمه پيشرفت كار و قوام دين و عقيده بود، وادارد.

شيعيان آن دوره افرادي بودند شبيه مردم كوفه كه تقريبا همه شان محبت امام حسين عليه السلام رادر دل داشتند اما فهم و اعتقاد ديني آنقدر در آنها رسوخ نداشت كه بني اميه را (با وجود اينكه واقعا از بني اميه متنفر بودند) اطاعت نكنند.

شيعيان آن دوره را مي توان شبيه قوم حضرت موسي عليه السلام كرد كه به نبوت حضرت موسي عليه السلام اعتقاد داشتند اما اهل جنگ در ركاب آن حضرت نبود و وقتي كه آن حضرت آنها را تا دروازه هاي «ارض مقدس آورد و فقط جنگ مختصري لازم بود جواب دادند كه ما اينجا مي نشينيم تو و خدايت برويد و با آنها جنگ كنيد.

شيعيان آن دوره هم اين طور بودند، از نظر كميت، زياد بودند اما از نظر كيفيت در وضع خجالت آوري بودند و لذا علاوه بر اينكه وجود و تعداد زيادشان نفعي به حال امام (ع) و دين نداشت، بلكه ضرر هم داشت، زيرا زيادي تعدادشان و نامه هايشان و رفت و آمدهاشان و غيره، خليفه را از اين مي ترسانيد كه ممكن است امام (ع) بر او خروج كند و لذا سعي مي كرد تا آنجا كه ممكن است بيشتر بر آن حضرت سخت بگيرد.



[ صفحه 67]



در اين باره حديث بسيار تكان دهنده اي روايت شده است و آن هم اين است كه:

روزي يكي از شيعيان و يكي از ائمه عليهم السلام با هم سواره مي رفتند، آن شخص در بين راه، عرض مي كرد كه شيعيان زياد شده اند و كار تشيع بالا گرفته است و جا دارد كه امام عليه السلام خروج نمايد.

در اين هنگام آنها به جائي رسيده بودند كه گله گوسفندي در آنجا در حال چرا بود و آن حضرت از اسب پياده شد و براي كاري مدتي همراه خود را تنها گذارد. اما قبل از پياده شدن، به او فرمود كه اگر من به تعداد اغنام اين گله شيعه واقعي مي داشتم حتما خروج مي كردم.

آن شخص مي گويد پس از رفتن آن حضرت، من تعدادا اغنام گله را شمردم ديدم هفده تا بودند.!!

چنانچه ملاحظه مي فرمائيد، شيعه زياد بود اما شيعه واقعي كه امام بتواند روي آنها حساب كند، به هفده نفر هم نمي رسيد،

اين بود دليل مهم سختي زمان آن حضرت.

آن حضرت تعداد زيادي شيعه داشت، اما ضرر آنها در آن موقع براي آن حضرت و دين بيشتر بود از نفع شان.

شيعيان آن دوره، اطاعت زيادي از امام عليه السلام به خصوص درباره تقيه نمي كردند و يكي از ائمه عليهم السلام شكايتشان از شيعيان اين بود كه در جائي كه بايد تقيه كنند،



[ صفحه 68]



نمي كنند و در جائي كه نبايد تقيه كنند، مي كنند.

از اخبار و روايات اين طور معلوم مي شود كه شيعيان اسرار مربوط به امور اعتقادي و نيز بعضي امور تشكيلاتي سري را كه درباره نحوه تماس گرفتن با امام و اين طور امور بود، پيش هر كس و ناكسي مي گفتند و مشكلات ايجاد مي كردند. يعني در مقام تقيه، تقيه نمي كردند اما در جائي كه لازم بود از بعضي از حقايق تشيع دفاع بنمايند و موضوعي را روشن كنند و بالاخره در جائي كه لازم بود «كاري بكنند»، ترس خود را احتياط جلوه مي دادند و فرار از «صحنه عمل» را تقيه مي خواندند و تقيه مي كردند.

يعني به طور خلاصه شيعيان آن دوره آن طور بودند كه كمكي نمي كردند اما مشكلاتي ايجاد مي كردند. و هفده نفر شيعه واقعي هم در بين هزاران نفر نبود. و اين بود، يكي از علت هاي عمده سختي زمان امام حسن عسكري عليه السلام اين موضوع (يعني بي همتي شيعيان در عين زياد بودن آنها) براي دين، اثرات مضري به شرح ذيل داشت:

1- خليفه را از امام مي ترساند و باعث سخت گرفتن بيشتر او بر امام و اطرافيان مي شد.

2- در مقابل سخت گرفتن بيشتر خليفه، امام نيروئي نداشت كه سخت گيري اضافي خليفه را به وسيله پايداري آنها خنثي كند.

3- خليفه كه انتظار خروج و شورش داشت و پس از سخت گيريها و اقدامات احتياطي، اقدام مورد انتظار از جانب



[ صفحه 69]



امام نميديد، و مي ديد شورش و خروجي در كار نيست، تبليغات مخصوصي در جهت تبليغ قدرت و تسلط خود و بي اهميتي شيعه و امام آنها مي كرد و اين كار باعث تخفيف شيعه در انظار مي شد و ميل به شيعه شدن را در اشخاص مستعد كم مي كرد و به اين صورت مآلا بضرر دين تمام مي شد.

4- و آثار زيانبخش ديگري نيز مترتب بود كه به دليل اجتناب از تطويل از ذكر آنها در مي گذريم.

باري اين بود به طور كلي علت دوم سختي زمان آن حضرت و اما ذيلا بعضي وجوه اين موضوع (بي همتي و سستي شيعيان در عين زياد بودن آنها) را كه در روايات و احاديث آمده است، به صورت شواهد مثال براي مزيد فايده ذكر مي كنيم:



[ صفحه 70]