بازگشت

نفهميدگي مردم


سختي زمان حضرت امام حسن عسكري عليه السلام داراي چند وجه است. سختي دشمنان و سخت گرفتن و زنداني نمودن و از اين قبيل، فقط يكي از آن وجوه مي باشد.

يكي ديگر از وجوه سختي زمان آن حضرت، بي تفاوتي اكثريت مردم نسبت به مقام ايشان بود. علاوه بر آن، عده ي زيادي هم بودند كه به چشم عناد و دشمني نسبت به ايشان مي نگريستند و همواره مترصد بودند كه نكته اي پيدا كنند و خرده اي بگيرند.

اين نكته قابل توجه است كه امام حسن عسگري عليه السلام مورد توجه و علاقه مردم بودند و اگراين طور نبود، خليفه آن همه صحنه سازي نمي كرد تا مردم را درباره مرگ ايشان فريب بدهد [1] و براي مردم اين طور وانمود نمايد كه آن حضرت به مرگ



[ صفحه 71]



طبيعي خود از دنيا رفته است.

اين قضيه نشان مي دهد كه اكثريت مردم به آن حضرت علاقمند بودند و آن حضرت طرف توجه آنها بود به طوري كه خليفه لازم مي دانست خود را از اتهام قتل آن حضرت مبرا جلوه بدهد.

دليل اينكه آن حضرت آن همه طرف توجه و علاقه مردم بود تا حدودي روشن است.

به هرحال هرچه باشد آن مردم با وجود اينكه شيعه نبودند مسلمان بودند و براي پيغمبر اسلام (ص) احترام قائل بودند و نسبت به ايشان علاقه داشتند و طبعا نسبت به امام حسن عسكري (ع) هم از آنجا كه ايشان فرزند پيغمبر (ص) بود احترام قائل بوده و به ايشان علاقه داشتند.

اما از طرفي چون تحت تاثير تبليغات سوء دشمنان اين خانواده نبوت و امامت واقع شده بودند و اعتقاد صحيحي درباره آنها نداشتند، و آنها را مفترض الطاعه نمي دانستند، خود را ملزم به حمايت از آنها و اطاعت اوامر و دوري از نواهي ايشان نمي دانستند، به عبارت ديگر، حب آنها را در دل داشتند اما عملا آنها را به حال خودشان رها كرده بودند و اگر ضرري به حال آنها و دعوت آنها نداشتند [2] نفعي هم نداشتند.

به اين صورت امام (ع) ماند و دشمن قوي و حسود در حالي كه دوستي و ياوري هم نداشت و اگر غير از اين بود، وضع به



[ صفحه 72]



آن صورت نمي بود كه لازم باشد همواره تحت نظر باشد و رفت و آمد شيعيان به نهايت درجه سختي صورت گيرد.

لهذا اين موضوع را هم مي توان يكي ديگر از وجوه سختي زمان آن حضرت در نظر گرفت.

اوضاعي كه دشمني قوي بود و دائما سعي مي نمود نور آنها را خاموش و فضل آنها را انكار كند، و آن قدر در اين راه انكار كند، و آن قدر در اين راه موفق شده باشد كه بسياري از مردم آنها را اشخاصي در حدود خود تصور نموده به خود حق داده باشند كه درباره رفتار و اعمال آنها اظهار نظر نمايند و با حتي اعتراض و ايراد روا بدارند.

مورد ذيل، از جمله مواردي است كه موضوع فوق را خيلي خوب نشان مي دهد:



[ صفحه 73]




پاورقي

[1] قضيه در جاي خودش به تفصيل ذكر شده است.

[2] گرچه اين احتمال بعيد است.