بازگشت

لباس سفيد و اعتراض معترض


در مجلسي، شخصي به نزد آن حضرت آمد و اعتراض كرد كه چرا شما لباسهاي خوب و سفيد و تميز و موقر پوشيده ايد در حالي كه توصيه مي كنيد كه مردم زهد پيشه كنند. و با برادران ديني خود در اموال خود مواسات نمايند و... [1] .

البته خود اين موضوع مانعةالجمع نبود و او در اصل ماده ايرادش اشتباه مي كرد، اما جاي تعجب و تاسف اينجاست كه او و امثال او چطور به خود اجازه مي دادند كه در كار حجت خدا و بهترين كسي كه قرآن و سنت پيغمبر را مي داند و مي فهمد اظهار راي و نظر كنند و تصور نمايند كه اين شخصيت بزرگ چيزي را در



[ صفحه 74]



نظر نگرفته و او گرفته است!!

به هر حال آن حضرت شايد ملاحظه فرموده باشد كه آن مردك داراي فهم و شعوري كه بشود با استدلال جواب او را داد، نيست بلكه طريقي ديگر لازم است و لذا آستين خود را بالا زد و لباس زير خود را به او نشان داد و ديده شد كه آن حضرت در زير لباس خود، جامه اي بسيار زبر و خشن پوشيده است و آنگاه به او فرمود به خدا قسم كه اين لباس زبر و خشن را براي خدا و اين لباس نيكو را براي شما پوشيده ام.

آن شخص شرمنده شد و روح حاضران مجلس تكان خورد و احيانا نقشه اي كه خليفه و دستيارانش كشيده بودند، بي اثر شد.

نكته

در جوابي كه حضرت به آن شخص داد، نكته اي است كه توجه به آن بسياري از چيزها را روشن مي كند.

ظاهرا حضرت فرموده اند: اين لباس خشن را براي خدا پوشيده ام و اين لباس نيكو را براي شما، دليل قسمت اول فرمايش ايشان معلوم است و آن حضرت مانند پدر و اجداد طاهرين خود و به خصوص خود حضرت رسول اكرم (ص) براي خداوند عالميان تواضع مي نمودند و غذاي رنگين ميل نمي كردند و لباس فاخر نمي پوشيدند و خود را از زينت دنيا بركنار نگاه مي داشتند و به طوري كه روايت شده رسول خدا فرموده است در دنيا مانند مسافر زندگي كنيد و حضرت علي عليه السلام فرموده است



[ صفحه 75]



اي دنيا من تو را سه طلاقه كرده ام و هر دوي آن وجودهاي پاك، مصداق كامل فرمايش خود بوده اند و امامهاي پس از حضرت علي عليه السلام هم در پيروي از پيامبر اكرم (ص) و جانشين به حق او حضرت علي بن ابيطالب (ع) حقا نمونه هائي عالي بوده اند و لحظه اي ذره اي از راه آنها منحرف نشده اند و به همين خاطر است كه آن حضرت لباس خشن و زبر را در زير لباس نيكوي خود پوشيده بود و مي فرمود اين لباس خشن را براي خدا پوشيده ام اما قسمت دوم سخن ايشان كه فرموده است و اين لباس نيكو را براي شما امروز از نظر ما چه تفسير و معني اي مي تواند داشته باشد؟

به مصداق ضرب المثل «عقل مردم به چشمشان است» قضاوت هاي مردم همواره عجولانه و سطحي و تابع ظواهري است كه آنها از چيزها درك مي كنند.

در صورتي كه ظاهر چيزي برايشان دلپسند باشد، كلا آن را خوب تلقي مي كنند و برعكس در صورتي كه از ظاهر چيزي خوششان نيايد، هيچ خيري در آن تصور نخواهد كرد.

از طرف ديگر قضاوتهاي مردم عموما بر مبناي ذوق و سليقه هاي شخصي است و اگر از چيزي خوششان آمد آن را خوب و صحيح تصور كرده و اگر از چيزي خوششان نيامد آن را باطل و غلط و بد تلقي مي نمايند.

اگر اين دو نكته را با هم جمع كنيم، معني سخن امام عليه السلام روشن مي شود. زيرا از طرفي مردم آن دوره عموما



[ صفحه 76]



ميلي به زهد نداشتند و لباس خشن و زبر نمي پوشيدند و لذا اين موضوع باعث مي شد كه لباس خشن و زبر را بد بدانند و از طرفي امام عليه السلام هم اگر تواضع خود را ظاهر هم مي كرد و علاوه بر لباس زير، لباس رو را هم نوع البسه خشن و زبر انتخاب مي فرمود، از آنجا كه آن مردم آن نوع لباس ها را لباس هاي بدي مي دانستند، آن را به كل موضوع يعني خود امام عليه السلام هم تعميم مي دادند و لذا يك نوع پيشداوري كه بدي نسبت به آن حضرت پيدا مي كردند و اصلا نزديك آن وجود مقدس نمي شدند و لذا درمعرض اينكه به وسيله ايشان هدايت يابند، قرار نمي گرفتند.

لذا امام عليه السلام براي اينكه مردم آن دوره (كه ذوق و سليقه و عقل و فهم آنها از ملاكات باطل بركنار نبود) از همان ابتدا در معرض پيشداوري غلطي كه در نهايت به زيان دين آنها و مآلا به زيان دين تمام مي شد، قرار نگيرند. سعي مي كردند تا آنجا كه شريعت و وحي و سنت رسول (ص) اجازه مي داد، ذوق و سليقه مرم را رعايت كنند تا بهانه اي براي رم كردن آنها وجود نداشته باشد و به اين وسيله نفوس مستعد جذب شوند و لذا شايد به اين خاطر بود كه امام لباس روئي و ظاهري خود را از انواع خوب انتخاب مي فرمود تا از نظر عموم مردم، غير دلچسب نباشد و آنها به خاطر لباس زاهدانه امام (ع)، از امام و تشيع فراري نشوند.

اين است كه امام عليه السلام لباس هاي زير خود را به



[ صفحه 77]



خاطر تواضع در مقابل خداوند، از انواع خشن و زبر و لباس روئي و ظاهري خود را براي حفظ دين، از انواع قابل قبول و رايج انتخاب مي فرمود.

اما اينكه ايشان به رعايت اين همه چيزها دچار بود و با چنين مردمي همزمان بود، خود نشاندهنده يكي از وجوه عمد سختي زمان ايشان است.



[ صفحه 78]




پاورقي

[1] بعيد نيست كه آن شخص از طرف خليفه تحريك شده باشد و منظور اين باشد كه امام عليه السلام در نظر مردم كوچك بشود و شايد از متصوفه عامه بوده است چنانچه يكي از متصوفه به حضرت صادق (ع) نظير همين اعتراض را كرده بود.