بازگشت

ملاك امام بودن


امام جانشين واقعي رسول اكرم (ص) است و مي بايد عالمترين مردم به كتاب خدا و سنت رسول (ص) بوده و نيز خودش عامل ترين مردم به علم خود باشد و نيز بايد نمونه تقوي و فضيلت و صفات و ملكات حميده بوده و بتواند مشكلات دين و دنياي مردم را به بهترين و صحيح ترين وجهي با توجه به كتاب خدا و سنت رسول (ص) حل نمايد. و علاوه بر آن از طرف امام و ائمه قبلي و نيز شخص شخيص رسول اكرم (ص) به امامت معرفي شده باشد.

كسي كه درباره امامت امام تحقيق مي كند بايد در اين چيزها تحقيق كند و ببيند آيا خلق و خوي شخص مورد نظر شبيه خلق و خوي رسول اكرم هست يا نه؟ آيا تقوي او بالاتر از ديگران مي باشد يا نه؟ آيا علم او به قرآن و سنت قابل مقايسه



[ صفحه 79]



با ديگران هست يا بسي بالاتر از هر كس ديگر است؟ آيا او نسبت به مردم دلسوزي دارد يا نه؟ آيا در راه حفظ دين متحمل زحمات و ضررهائي شده است يا نه آيا.. و آيا... و آياهاي ديگري كه در اين راه پيش مي آيد بايد مورد توجه شخص باشد.

اما مي بينيم بعضي از مردم آن دوره (كه تازه نسبت به ديگران از رشد نسبي بالاتري هم برخوردار بودند و اعتقاد به امامت امام حسن عسكري عليه السلام هم داشتند)، براي كسب اطمينان از موارد اعتقادي خود، از اين راه ها نمي روند، بلكه انتظارات عجيب و غريبي از امام دارند.

مثلا پيش خود قرار بگذارند كه آن حضرت را امتحان كنند و پيش خود فكر مي كنند كه اگر آن حضرت امام است پس بايد وقتي كه از پيش من رد مي شود مثلا دستش را به فلان شكل به طرف صورت خود ببرد، اگر اين كار را كرد كه هيچ و من به امامت او معتقد مي شوم اما اگر نكرد....

البته در روايتي كه بعدا در قسمت «اتمام حجت» عرضه مي شود، مي بينيم كه امام (ع) شرط قلبي او را انجام و با دست خود علامت موردنظر او را داده و او هم به امامت آن حضرت معتقد مي شود و اعتراف هم مي كند. اما اگر وضعي پيش آمده بود و حضرت نتوانسته بودند كه آن علامت موردنظر او را بدهند آيا آن شخص پيش خود چه فكر مي كرد؟ آيا فكر مي كرد كه آن حضرت امام نيست؟

واقعا كه نمي دانيم درباره اين همه ناداني و از خود راضي بودن چه بايد گفت؟!



[ صفحه 80]