بازگشت

گداي دروغگو


روزي كه آن حضرت عبور مي نمود، شخصي از فقر و تنگدستي به آن بزرگوار شكايت كرد و قسم خورد كه پولي ندارد.

امام (ع) فرمود به خدا قسم دروغ مي گوئي و 200 دينار ذخيره داري.

حضرت امام حسن عسگري عليه السلام در آن حال سوار اسبي بودند و غلامي هم در ركاب ايشان بود و راوي (كه ابوهاشم جعفري و از خواص اصحاب آن بزرگوار است) نقل كرده كه آن حضرت توقف فرمود و گفت: اين سخن را از آن لحاظ نگفتم كه چيزي به تو ندهم و سپس به غلام توجه فرمود و گفت چقدر نزد تو موجود است و غلام عرض كرد صد دينار و آن حضرت دستور داد كه آن مبلغ را به او بدهد.

سپس آن حضرت اضافه نمود كه تو در موقع احتياج از آن 200 دينار كه ذخيره كرده اي محروم خواهي ماند.



[ صفحه 81]



اين موضوع گذشت، بعدها كار آن شخص سخت شد و هرچه داشت خروج كرد. تا اينكه بالاخره تنها پولي كه براي او مانده بود همان 200 دينار مورد اشاره امام (ع) بود.

روزي كه كارش به نهايت سختي رسيده بود به سراغ محلي كه 200 دينار را در آنجا مدفون كرده بود، رفت. پس از اندكي كاوش متوجه شد كه آن پول را كسي برده است. بعدا معلوم شد كه پسرش از محل آن پول مطلع شده بود و آن را برداشته و فرار كرده است.



[ صفحه 82]