بازگشت

فريادرسي شيعيان و رفع مشكلات آنها


يكي از نواده هاي علي ابن الحسين (ع) مي گويد كه مدتي بود پدرم ناپديد شده بود. براي يافتن او نزد امام حسن عسگري عليه السلام رفتم، نمي دانم چرا در را نمي زدم، به هر حال همچنان كه پشت در بودم صدائي بگوشم رسيد كه مرا به نام مي خواند و جواب دادم شخصي از خانه بيرون آمد و كيسه پولي به من داد و گفت كه آقاي من و تو مي فرمايد اين كيسه پول تو را به پدرت مي رساند كيسه را گشودم و 10 دينار در آن يافتم.

من كه خيلي محزون و مايوس بودم از ديدن اين چيزها اميدي پيدا كردم و به جستجوي پدرم پرداختم و اينجا و آنجا در جستجوي او بودم و در پي او به مسافرت پرداختم تا اينكه بالاخره او را در طبرستان نزد حسن بن زيد يافتم، در آن هنگام هنوز يك دينار از آن پول نزد من مانده بود، مدتي هم



[ صفحه 106]



نزد پدرم ماندم تا اينكه پدرم فوت كرد و من به آوه (در شش فرسخي قم) برگشتم و تمام شدن دينارهاي ده گانه با رسيدن من به وطنم همزمان بود.

اين موضوع نشان مي دهد كه امام (ع) چگونه مواظب جزئيات امور و احوال شيعيان بوده و مانند پدري دلسوز در مواقع حساس به آنها كمك مي رسانده است.



[ صفحه 107]