بازگشت

سر زدن به شيعيان


جعفربن شريف جرجاني گفت: سالي به سامره نزد امام حسن عسكري (ع) مشرف شدم مقداري از اموال شيعيان به من تحويل شده بود كه به آن حضرت تقديم نمايم و سپس به حج بروم. من در نظر گرفتم از آن برگزيده ي خدا پرسش كنم كه پولها را به چه كسي تحويل دهم، قبل از اينكه اين پرسش را بنمايم آن حضرت فرمود آنچه را كه همراه دارم به موفق (كه خادم آن حضرت بود) بپردازم، من امر ايشان را اطاعت كردم در موقع خروج گفتم شيعيان شما كه در جرجان (يعني همان گرگان فارسي) هستند به شما سلام مي رسانند.

امام فرمود مگر پس از اعمال حج به جرجان نمي روي گفتم چرا؟ فرمود تو مدت 17 روز در راه خواهي بود و فلان روز وارد جرجان خواهي شد در آن روز مردم را از ورود من آگاه كن كه در آخر همان روز وارد جرجان مي شوم خدا تو را با آنچه كه همراه داري



[ صفحه 119]



به سلامت به اهل و عيالت خواهد رسانيد، موقعي كه به وطن برگشتي خواهي ديد خداي توانا به فرزند تو شريف پسري عطا فرموده است نام او را صلت بگذار و آن فرزند از دوستان خانواده ي ما خواهد بود گفتم ابراهيم بن اسماعيل جرجاني از شيعيان شما به شمار مي رود و به دوستان شما خيلي احسان مي نمايد در هر سالي بيش از) 100000 (درهم از ثروت خود را خرج آنها مي كند. امام فرمود: خدا به او در عوض احساني كه به شيعيان ما مي كند جزاي خير دهد و گناهان او را بيامرزد و پسري صحيح الاعضاء به او عطا فرمايد به او بگو نامش را احمد بگذارد. [1] .

آنگاه من مرخص شدم و پس از اعمال حج و در همان تاريخي كه امام گفته بود وارد جرجان گرديدم و وعده اي را كه امام به من داده بود به دوستان و آشنايان رساندم پس گفتم شما مسائل و حاجتهاي خود را در نظر بگيريد كه از آن حضرت پرسش و تقاضا نمائيد.

پس از نماز مغرب و عشاء شيعيان هم درمنزل من اجتماع نمودند ناگاه ديديم حضرت بدون اينكه ما متوجه شويم نزد ما وارد شده و بر ما سلام كردند، از ايشان استقبال كرده و



[ صفحه 120]



دست مباركش را بوسيديم، حضرت فرمود: چون من وعده داده بودم كه در آخر امروز نزد شما بيايم لذا نماز ظهر و عصر را در سامره خواندم و متوجه شما شدم و اكنون اينجا هستم حوائج و مسائل خود را از من بخواهيد. در اين هنگام بعضي از شيعيان حوائج خود را به عرض رسانيدند و مشكلات و سئوالات خود را طرح كردند و هر كدام مطلوب و پاسخ خود را دريافت كردند و پس از اين جريان حضرت مراجعت فرمودند.

ملاحظه كنيد چگونه آن حضرت مانند پدر مهرباني حاجات شيعيان را برآورده مي نمايند و چطور مانند معلم با حوصله اي به سئوالات آنها جواب مي گويند و توجه نمائيد كه اين موضوع چه اثري در حفظ و تحكيم مباني ديني و اعتقادي آنها داشته است.



[ صفحه 121]




پاورقي

[1] ظاهرا همه اين پيشگوئي هاي دقيق كه به زودي درستي شان هم معلوم مي شد، مي بايد براي ثابت نگهداشتن شيعيان به دينشان باشد زيرا آن روز تبليغات سوء خيلي زياد بود و بالاخره به هر صورت، اشخاص در معرض گمراه شدن قرار داشتند.