بازگشت

تربيت شيعيان مستعد


يكي از نوادگان اسماعيل فرزند امام جعفر صادق (ع) كه ساكن شهر قم بود گاهگاهي به طور علني به شرب خمر و ميگساري مي پرداخت دريكي از روزها براي حاجتي به در خانه احمد بن اسحاق اشعري كه در آن هنگام وكيل امام حسن عسكري (ع) در قم بود رفت وقتي كه به در خانه وي رسيد و اجازه ي دخول خواست احمد اجازه نداد. او با ناراحتي مراجعت نمود. پس از اين جريان احمد متوجه ي مكه شد و قبل از رفتن به مكه به سامره رفت و وقتي كه داخل سامره شد و به در خانه امام حسن عسكري (ع) رفت و اجازه دخول خواست امام اجازه نداد او بسيار ناراحت شد و بي اختيار گريه و زاري فراوان كرد تا اينكه حضرت اجازه داد. هنگامي كه احمد به حضور امام (ع) رسيد علت عدم اجازه ي ايشان را پرسيد و اظهار تعجب كرد كه چرا حضرت شيعيان و دوستان خود را مورد كم لطفي قرار مي دهند.



[ صفحه 122]



حضرت فرمود: براي اينكه تو پسرعموي ما را از در منزل خود بازگردانيدي. احمد گفت زيرا او ميگساري مي كرد و او را اجازه ندادم تا شايد از اين كار توبه كند. امام گفت راست مي گوئي.

آنگاه امام پرسيد آيا احترام و اكرامي كه در حق سادات مي نمائي به سبب وجود خودشان است يا آن جهت است كه به ما مربوط هستند احمد جواب داد كه بله به سبب مربوط بودن با وجود مقدس شما و آباء طاهرين شماست. حضرت فرمود: بنابراين چاره اي نيست جز اينكه بايد ايشان را احترام و اكرام نمائي و آنان را حقير نشماري و توهين نكني و الا دچار زيان و ضرر خواهي شد زيرا كه ايشان به ما منتسب هستند.

موقعي كه احمد به قم مراجعت كرد حسن نيز همراه اشراف قم به ديدن وي آمد. احمد او را استقبال و احترام كرد و در صدر مجلس خود جاي داد. حسن تعجب كرد و سبب اين احترام را از او پرسيد و احمد گفتگوئي را كه بين او و امام واقع شده بود نقل كرد وقتي حسن اين جريان را شنيد از اعمال زشت خود پشيمان شد و توبه كرد و به منزل خويش مراجعت كرد و آنچه از مسكرات داشت به دور ريخت و آلات آن را شكست و از مردان با تقوا و اهل عبادت گرديد و هميشه ملازم مسجدها و مشغول اعتكاف بود تا از دنيا رفت و در نزديك قبر حضرت فاطمه معصومه (ع) در شهر قم دفن شد.



[ صفحه 123]