بازگشت

آشكار شدن تقدير الهي


فرزند بزرگ حضرت هادي عليه السلام «محمد» نام داشت، او مظهر كمالات و فضائل بود و شيعيان و دوستان اهلبيت عليهم السلام گمان مي كردند كه او پس از امام هادي عليه السلام به امامت خواهد رسيد ولي او در زمان حيات پدر در سال 250 هجري در عنفوان جواني از دنيا رفت [1] .

پس از رحلت او شيعيان و بزرگان بني هاشم در منزل امام هادي عليه السلام اجتماع كردند.

راوي گويد:

ناگاه امام عسكري عليه السلام كه جواني 20 ساله بود و گريبانش را به خاطر مصيبت برادرش چاك زده بود داخل مسجد شد و در جانب راست پدرش نشست. در آن هنگام امام هادي عليه السلام به او فرمود:

«يا بني! احدث لله عز و جل شكرا، فقد احدث



[ صفحه 20]



فيك امرا.»

«پسرم! زبان به شكر خداوند بگشا؛ چرا كه درباره ي تو امري بزرگ پديد آورد (و مقام امامت را پس از من به تو واگذار كرد.)»

پس حضرت عسكري عليه السلام گريست و خداي را شكر كرد و كلمه ي استرجاع [2] را بر زبان جاري ساخت.

ابوهاشم جعفري (يكي از بزرگان اصحاب) گويد:

در آن حال به نظرم رسيد كه ماجراي سيد محمد و برادرش حضرت عسكري عليه السلام همانند ماجراي اسماعيل و امام كاظم عليه السلام (فرزندان امام صادق عليه السلام) مي باشد كه در آن مورد نيز تصور مي شد كه امام پس از حضرت صادق عليه السلام، اسماعيل (فرزند ارشدش) خواهد بود ولي چون اسماعيل وفات كرد آشكار شد كه حضرت كاظم عليه السلام جانشين پدر خواهد بود.

هنگامي كه اين فكر به ذهنم رسيد، امام هادي عليه السلام به من رو كرد و فرمود:

«آري اي ابوهاشم! براي خداوند درباره ي فرزندم حسن عسكري عليه السلام بعد از سيد محمد، «بداء» [3] حاصل شد، همانگونه كه درباره ي امامت موسي بن جعفر عليه السلام نيز چنين شد.»

آنگاه فرمود:



[ صفحه 21]



«ابومحمد ابني الخلف من بعدي، عنده مايحتاج اليه، و معه آلة الامامة.»

«پسرم ابومحمد (حضرت عسكري عليه السلام) جانشين من است و علوم مورد نياز مردم نزد اوست و ابزار امامت (كتاب و سلاح پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم) همراه اوست.» [4] .



[ صفحه 22]




پاورقي

[1] مرقد باشكوه امامزاده سيد محمد (ع) در هشت فرسخي شهر سامرا قرار دارد و بسيار مورد تجليل و احترام است.

[2] انا لله و انا اليه راجعون. (همه از خداييم و به سوي او بازمي گرديم.) (بقره، 156).

[3] بداء به معناي پشيماني خداوند و تغيير عقيده ي او نيست بلكه «بداء» همان آشكار شدن تقدير خداوند است كه متوقع و مورد انتظار نبوده است.

[4] اصول كافي، ج 1، ص 327.