بازگشت

عاقبت استبدادگر


«معتز عباسي» پسر متوكل كه خباثت و خودكامگي را از پدرش به ارث برده بود حدود يك سال زمام خلافت را بر عهده داشت. او در اين مدت كوتاه مصمم به قتل امام عسكري عليه السلام بود و چنانكه روايت شده روزي به جلادش كه «سعيد حاجب» نام داشت چنين فرمان داد:

«اخرج ابامحمد الي الكوفة، ثم اضرب عنقه في الطريق.»

«ابومحمد (حضرت عسكري عليه السلام) را به بهانه ي مسافرت به كوفه خارج كن و سپس در مسير راه (و در جاي خلوت) گردنش را بزن.»

عده اي از شيعيان، مخفيانه حضرت را از اين توطئه ي شوم آگاه كردند. چون مدتي كوتاه گذشت نامه اي محرمانه از جانب امام عليه السلام به دست آنان رسيد كه نوشته بود:

«نگران نباشيد به زودي خداوند شر او (معتز) را از سر همه كم مي كند.»



[ صفحه 69]



سه روز بعد از اين خبر غيبي، معتز توسط اطرافيانش به طرز فجيعي كشته شد. [1] .

ماجراي قتل معتز:

پس از قتل متوكل، تركان بر امور كشور مسلط شدند و عملا خليفه را نيز تحت فرمان داشتند و اگر خليفه با آنان بناي مخالفت مي گذاشت فورا بر كنار و يا كشته مي شد.

تركان كه از عملكرد معتز ناخشنود بودند روزي وارد قصر او شده و به جانب او حمله ور شدند و پيراهنش را آتش زدند و آنگاه در حالي كه با چوب و چماق او را زير كتك گرفته بودند، كشان كشان به حياط قصر برده و زير آفتاب سوزان نگه داشتند.

آفتاب سوزان از يك طرف و زمين داغ از طرف ديگر او را كه پابرهنه بود مدام پا به پا مي كرد. تركان او را رسما از خلافت خلع كردند و عده اي را بر آن گواه گرفتند و او را سه روز و سه شب در اين حالت عذاب آور نگه داشتند، تا آنكه بر اثر شكنجه ي بسيار و تشنگي و گرسنگي فراوان نيمه جان شد. آنگاه او را در سردابي انداختند و آنرا با سنگ و گچ مسدود كردند و او در آن محل زنده به گور شد [2] .

آري با آل علي هر كه درافتاد ور افتاد.


پاورقي

[1] كشف الغمه، علي بن عيسي اربلي، ج 3، ص 207.

[2] تاريخ الخلفاء، سيوطي، ص 360.