بازگشت

تبسم حضرت و نجات من از مرگ


حضرت امام حسن عسكري عليه السلام فرمود: آيا شخص حريص بيشتر از روزي اندازه و معلوم به دست مي آورد.

مردي به نام ابوبكر روايت مي كند كه من اراده ي بيرون رفتن از سرمن راي را داشتم و در اين امر مردد بودم. در خيابان ابي قطيفه داوود نشسته بودم، ناگاه حضرت امام حسن عسكري عليه السلام بيرون آمده و به خانه مردم مي رفت. چون حضرت را ديدم با خود گفتم: او از آن چه در فكر من مي گذرد، اطلاع دارد و از شر و خيري كه براي من پيش خواهد آمد خبر دارد. اگر به من نگاه كند و تبسم نمايد، دليل اين است كه من از اين شهر با عجله بايد بيرون بروم. چون آن حضرت به نزديك من رسيد، به من نگاه نمود و لب مبارك به تبسم گشود و اين گونه به بيرون رفتن من در همان روز اشاره فرمود. پس در همان روز بيرون آمدم و شب در يكي از روستاهاي سرمن راي به سر بردم. يكي از دوستان من در همان شب، از شهر آمده بود، چون به من رسيد، گفت: اي ابابكر! تو از علوم غيبي خبر داري؟ گفتم: چرا چنين فكر مي كني؟ گفت: شخصي كه با تو دشمني قديمي داشت، روز قبل به قصد قتل تو به سرمن راي آمده بود و بسيار جستجو مي نمود ولي از تو خبري نيافت و سرانجام نااميد شد و بازگشت.



[ صفحه 67]