بازگشت

برنامه ي امام در زندان


مرحوم قطب الدين راوندي، طبري و برخي ديگر از بزرگان به نقل از بوهاشم جعفري حكايت كند:

در آن دوراني كه من با عده اي ديگر از سادات در زندان معتصم عباسي به سر مي بردم، حضرت ابومحمد، امام حسن عسكري عليه السلام نيز با ما زنداني بود.

حضرت به طور دائم روزه داشت و يكي از غلامانش هنگام افطار مقداري غذا براي آن حضرت مي آورد، همين كه موقع افطار مي رسيد و مي خواست غذا ميل نمايد، ما را در كنار خود دعوت مي نمود و همگي با آن حضرت افطار مي كرديم.

روزي از روزها من روزه بودم و ضعف شديدي مرا فرا گرفته بود، آن روز را من تنهائي با مقداري كعك افطار كردم؛ و قسم به خداوند سبحان! كه كسي از اين جريان من اطلاعي نداشت، سپس آمدم و در جمع افراد، كنار حضرت نشستم.

امام عليه السلام به يكي از افراد دستور داد: مقداري غذا براي ابوهاشم بياور تا ميل كند، گر چه افطار كرده است.



[ صفحه 62]



پس من خنده ام گرفت، فرمود: اي ابوهاشم! چرا خنده مي كني؟

و سپس افزود: هر موقع در خود احساس ضعف كردي، مقداري گوشت تناول كن تا نيرويابي و تقويت بشوي، ضمنا توجه داشته باش كه در كعك هيچ قوتي نيست.

بعد از آن به حضرت عرضه داشتم: همانا خدا و پيامبر و شما اهل بيت رسالت، صادق و با حقيقت هستيد.

ابوهاشم جعفري در ادامه ي حكايت افزود: در آن روزي كه خداوند متعال مقدر كرده بود كه امام عسكري عليه السلام از زندان آزاد شود، مأموري آمد و به حضرت اظهار داشت: آيا ميل داري كه امروز نيز براي شما - همانند روزهاي قبل - افطاري بياورم؟

امام عليه السلام فرمود: مانعي نيست، آن را بياور، ولي فكر نمي كنم كه فرصت باشد، از آن بخورم.

پس مأمور، مقدار غذائي را همانند قبل براي حضرت آورد؛ ولي نزديك غروب در حالي كه حضرت روزه بود، آزاد شد و به ما فرمود: افطار مرا ميل كنيد، گوارايتان باد [1] .



[ صفحه 63]




پاورقي

[1] اعلام الوري طبرسي: ج 2، ص 141، الخرايج و الجرائح: ج 2، ص 282، ح 2، احقاق الحق: ج 19، ص 624.