بازگشت

گرگ هاي عطشان قدرت


جبهه ي تركان شكاف بر مي دارد و تب آز و دسيسه فراگير مي شود. يهوديان و ترسايان براي غارت بيشتر، پنهاني هر كدام به طرفداري از گروهي تلاش مي كنند. باغر، بسان گرگ خاكستري، هر كسي كه سر راهش بايستد، مي درد. ميان او و بغاشرابي در كوفه درگيري و نزاعي رخ داده است. وكيل يهوديان باغر، بر ابن مارماي مسيحي دست مي يابد؛ او را به زندان مي افكند. ابن مارما به سامرا مي گريزد. دليل بن يعقوب، كاتب بغا، از نفوذش براي پيشگيري انتقام باغر از ابن مارما استفاده مي كند.

باغر افسري است با رتبه و درجه اي پايين تر از بغا؛ اما بغا از باغر مي هراسد و براي راضي نگه داشتن وي، از جان و دل مي كوشد. بغا در گرمابه به سر مي برد. باغر مست بر او وارد مي شود و دليل بن يعقوب را به مرگ تهديد مي كند. بغا با افسر درنده خو به مدارا رفتار مي كند و مي گويد:



[ صفحه 40]



پيش مي گيرند. شورشگران، سامرا را در اختيار گرفته اند و به غارت كاخ ها مشغولند. راه هاي ارتباط با بغداد را بسته اند. بايكبال و كلباتكين و ارناتجور، به عنوان رهبران حركت جديد نظامي به شمار مي آيند.

با آغاز سال دويست و پنجاه و يك هجري قمري، جامعه در آستانه ي درگيري با بحراني ديگر است. به ويژه هنگامي كه مستعين با ياري نيروهاي آفريقايي، در صدد سركوب تركان شورشگر است. رهبران ترك در سامرا دريافته اند كه سرنوشتشان مبهم است و آينده خوبي در انتظارشان نيست. بنابراين تصميم مي گيرند تا هيأتي را، به رياست بايكبال، به پوزش و اعتذار نزد خليفه بفرستند و به لطايف الحيل او را به پايتخت بازگردانند.

بايكبال، كه بي قابليت ظاهر مي شود، گونه اش با تپانچه ي خليفه آشنا شده، سرشكسته به سامرا باز مي گردد. انديشه ي انتقام از همه، در جان و دل بايكبال مغموم، بيداد مي كند. ترك ها، معتز را از كاخ تبعيدي خود رهانيده، به جاي مستعين به خلافت منصوب و مستعين را از خلافت خلع مي كنند.

در چنين بيدادگري و آشوبي، دولتمردان رژيم متوكل براي تثبيت موقعيت معتز آشكار مي شوند؛ معتزي كه آينه ي تداوم سياست پدر خويش است. در سامرا اندك اندك سپاهي بزرگ گرد مي آيند تا به سوي بغداد هجوم برند. بغداد با هزينه اي هنگفت به تشكيل ديواره ي دفاعي بر مي خيزد. معتز، به مصادره ي اموال نزديكان مستعين مي پردازد تا هزينه ي تدارك حمله ي نظامي خود را تأمين كند. يهوديان كنار معتز ايستاده اند؛ زيرا ديزج يهودي، سپهدار گزمگان است!

احمد بن اسراييل، وزير دربار شده است. ديري نخواهد پاييد كه انديشه يورش به بغداد، جامه ي عمل خواهد پوشيد.



[ صفحه 41]