بازگشت

شش سال امامت تو


آرامش تو، خواب آرام درختان بود كه تكيه بر شانه نسيم كرده اند.

در آن قحط سال آغوش، لبخند تو، دلگرمي زندگي بود .

تو كه آمدي، بهشت، گلدان كوچكي شد كه بي لبخند تو، بهارهاي هميشگي اش را گم خواهد كرد و گل هاي سرخ، در آستانه جهاني شدن گل هاي محمدي، لب به آوازهاي عاشقانه گشودند . امامتت، سخاوتمندتر از ابرهاي بهاري، خاك تشنه زمين را سيراب و اقيانوس مهرباني ات، ماهي هاي تشنه سرگردان را به بازي موج ها دعوت كرد.

بركت، نان سفره ها شد وعشق، زمزمه مدام لب ها. شش سال امامت تو، گرم تر از حرارت عشق بود .

موعود؛ يادگار ماندگار توبا آنكه 28 بهار بيشتر به زيارت تو نيامده بود، خورشيد، غروبت را به تماشا نشست تا شب هاي بلندي را بي هم صحبتي ماه، سپري كند. آمدن و رفتنت، كوتاه تر از همه خاطره ها بود، اما يادگاري ماندگار از تو، پيشاني تقدير زمين را با خوشبختي نوشت . صاحب عصر (عج)، واپسين حجت ابدي خداوند بود كه يادگار تو شد.

موعود (عج) كه بيايد، هيچ دستي، تنها نمي ماند و هيچ اميدي به يأس نخواهد رسيد و هر روز، اميد شكوفه هاي تازه تري مي دهد.