بازگشت

زندان را به حسن عسكري سخت بگير


از محمد بن اسماعيل (از نوادگان حضرت موسي بن جعفر) نقل شده زماني كه امام حسن عسكري زنداني شد عده اي نزديكان خليفه عباسي، نزد «صالح بن وصيف» كه رئيس زندان بود آمده به او گفتند: «ضيق عليه و لا توسع» زندگي را بر حسن عسكري عليه السلام تنگ و سخت بگير.

صالح بن وصيف در جواب آنها گفت: «ما اصنع به» نمي دانم چگونه بر او سخت بگيرم با اين كه دو نفر مرد شرير را مأمور مخصوص زندان او كرده ام، تا بر او سخت گيرند، ولي آن دو نفر آن چنان تحت تأثير معنويت او قرار گرفته اند «فقد صارا من العبادة والصلوة والصيام الي امر عظيم» كه در عبادت، نماز و روزه به مرحله بزرگي رسيده اند.

سپس دستور داد آن دو نفر را احضار كردند و در حضور نزديكان خليفه، به آنها گفت: واي بر شما، درباره ي اين مرد (امام حسن عسكري) چه مي گوييد؟ و كارتان با او



[ صفحه 187]



به كجا رسيده است؟

آن دو نفر گفتند: چه بگوييم در مورد مردي كه شبها را به عبادت و روزها را به روزه، به پايان مي رساند، و جز عبادت به چيزي مشغول نيست. هنگامي كه او به ما نگاه مي كند، لرزه بر اندام ما مي افتد و بي اختيار گريه مي كنيم.

وقتي كه نزديكان خليفه چنين شنيدند سرافكنده از زندان بيرون رفتند. [1] .


پاورقي

[1] ارشاد شيخ، مترجم، ص 669.