بازگشت

آگاهي از عمل احمد بن اسحاق نسبت به يك سيد


مي گويند: ابوالحسن حسين بن حسن بن جعفر بن محمد بن اسماعيل بن الامام جعفر صادق عليه السلام در قم بود و علنا شراب مي خورد، پس روزي براي حاجتي به درب خانه ي احمد بن اسحاق اشعري كه وكيل اوقاف در قم بود رفت و اجازه خواست كه وارد شود ولي احمد به او اجازه نداد.

آن سيد با حالت غم و اندوه به منزل خود برگشت. پس از اين جريان، احمد بن اسحاق به حج رفت، هنگامي كه به سامراء رسيد اجازه خواست كه خدمت امام حسن عسكري عليه السلام مشرف شود.

ابتدا حضرت اجازه نفرمود ولي بعد به او اجازه داد. وقتي وي خدمت آن حضرت رسيد عرض كرد: «اي فرزند رسول خدا! براي چه به من اجازه نفرموديد كه خدمتتان مشرف شوم در حالي كه من از شيعيان و دوستان شما هستم.»

حضرت فرمود: «براي اينكه تو پسرعموي ما را از درب منزل خود برگرداندي.»



[ صفحه 513]



پس احمد گريست و به خداي تعالي قسم ياد كرد كه: «فقط به اين جهت او را از ورود به منزلم منع كردم كه از شرابخواري توبه كند.»

حضرت فرمود: «راست گفتي و لكن بايد به خاطر انتساب آنها به ما، در هر حالي به ايشان احترام و اكرام نمائي و ايشان را حقير نشماري و به ايشان اهانت نكني كه از زيانكاران خواهي بود.»

وقتي احمد به قم برگشت بزرگان به ديدار او آمدند و حسين نيز با آنها بود. وقتي احمد، حسين را ديد از جاي خود بلند شد و از او استقبال كرد و او را اكرام نمود و او را در صدر مجلس خود نشاند.

حسين اين كار را از احمد به دور دانست و دليل كارش را از او پرسيد و احمد نيز آنچه مابين او و حضرت امام حسن عسكري عليه السلام گذشته بود را براي حسين نقل كرد.

حسين وقتي اين جريان را شنيد از كارهاي زشت خود پشيمان شد و توبه كرد و به منزل خود برگشت و هر چه شراب داشت بر زمين ريخت و آلات آن را شكست و جزء افراد باتقوا و صالحين اهل عبادت شد و پيوسته در مساجد معتكف بود تا اينكه وفات كرد و در نزديكي مزار حضرت فاطمه بنت موسي عليهماالسلام مدفون گرديد. [1] .


پاورقي

[1] بحارالانوار.