بازگشت

آگاهي غيبي از شكستن روزه


ابوهاشم مي گويد: من با جماعتي در زندان بوديم، سپس امام حسن عسكري عليه السلام و برادرش جعفر، زنداني شدند، امام حسن عسكري عليه السلام روزه مي گرفت و هنگام افطار، غلامش براي او در سبدي سر به مهر كرده، غذا مي آورد.

ما نيز همراه آن حضرت، از آن غذا مي خورديم. و من با آن حضرت روزه مي گرفتم.

در يكي از روزها، ضعف بر من غلبه كرد، پس به اطاق ديگري رفتم و روزه ي خود را با خوردن چند لقمه ي نان خشك شكستم و به خدا سوگند كه هيچ كس از اين موضوع باخبر نشد.

سپس به محضر امام حسن عسكري عليه السلام آمدم و نشستم، آن حضرت به غلام خود فرمود: «غذائي به ابوهاشم بده، زيرا او روزه نيست.»



[ صفحه 514]



من لبخندي زدم، حضرت فرمود: «چرا مي خندي؟! هرگاه خواستي نيرومند شوي، گوشت بخور، نان خشك قوت آور نيست.»

گفتم: «خدا و رسول خدا و شما، راست مي فرمائيد.» آنگاه غذا خوردم.

سپس آن بزرگوار به من فرمود: «سه روز روزه نگير، زيرا آن كسي كه روزه گرفتن، او را ناتوان نموده، كمتر از غذا خوردن سه روز، نيروي بدنش را بازنمي گرداند.» [1] .


پاورقي

[1] انوار البهيه.