امام حسن عسكري در ميان شيرهاي وحشي
مي گويند: حضرت امام حسن عسكري عليه السلام را به شخص ظالمي به نام نحرير سپردند و نحرير خيلي بر آن حضرت تنگ مي گرفت و ايشان را اذيت مي كرد. همسرش به او گفت: «اي مرد! از خدا بترس به درستي كه تو نمي داني كه چه كسي در منزل توست.»
و شروع به بيان اوصاف حضرت امام حسن عسكري عليه السلام و عبادت و جلالت آن حضرت كرد و گفت: «من از اين رفتار تو با آن حضرت مي ترسم.»
نحرير گفت: «به خدا سوگند كه من او را در گودال درندگان، در ميان شيران و درندگان خواهم افكند.»
پس از خليفه در اين مسئله اجازه طلبيد. سپس آن حضرت را كنار شيران افكند و شكي نداشت كه شيران آن حضرت را خواهند خورد. پس به آن محل نگاه كردند تا از اوضاع باخبر شوند. ديدند كه جناب ايستاده و در حال نماز خواندن است و درندگان دور ايشان مي باشند پس دستور داد كه آن جناب را بيرون آورند و به خانه اش ببرند. [1] .
پاورقي
[1] منتهي الآمال.