بازگشت

از سيناي سه موسي




ملك در سجده ي آدم ، زمين بوس تو نيت كرد

كه در حسن تو لطفي ديد بيش از حد انساني



ساعت و تاريخ ، درست روز دهم ماه ربيع الثاني ، از سال 232 قمري را نشان مي داد كه سرزمين سامرا مطاف ملائك و گلگشت فرشتگان گشت ، چرا كه يازدهمين اختر هميشه فروزان آسمان عدالت و امامت ، از فلق فضيلت و كمال طلوع كرد و با تولد مقدسش تقوا و تكامل را جاني تازه ، و دانش و ديانت را حياتي دوباره بخشيد .

ديگر سامرا شهري نبود كه لشگرگاه زورمداران عباسي ناميده شود و تنها به عنوان شهر نظاميان و سپاهيان شناخته شود ، بلكه با ميلاد نور سبحاني ، حضرت امام عسكري ، سامرا ، سرزمين صفا و صميميت ، و ساحل صداقت و عدالت شده بود و



[ صفحه 494]



مي رفت كه نرگسكده ي عاشقان و سوسن آباد پاكدلان گردد .

با ميلاد مبارك پدر امام مهدي (عج) سامرا عرش عشق و ناحيه نور گشته بود ، ناحيه ي نوري كه بعدها با تولد منجي تاريخ ، حضرت بقيةالله ، « ناحيه مقدسه » نام گرفت .

از امام عسكري عليه السلام در تاريخ با القاب و اسم هايي نام برده شده كه هر يك مي تواند مفسر جلوه اي از آن جمال الهي و كمال مصطفوي باشد ، لقب هايي چون : تقي ، زكي ، خالص ، خاص ، هادي ، صامت ، سراج ، عسكري و ...

به آن حضرت و پدرش امام علي النقي ، به احترام جد بزرگوارشان امام علي بن موسي الرضا عليه السلام ابن الرضا نيز مي گفتند ، چنان كه به خاطر پسرش امام مهدي (عج) ابومحمد نيز مي گويند .

در شهر سامرا محله اي بود كه در آن سپاهيان و نظاميان سكونت داشتند به همين جهت به آن جا ، محله ي عسكر مي گفتند و از آن جايي كه امام عليه السلام در محله ي عسكر اسكان داده شده بود ، به امام يازدهم ، عسكري نيز مي گويند ، چنان كه به امام هادي هم به همين جهت عسكري مي گويند و « عسكريين » كنايه از آن دو بزرگوار است .

اسم پاك مادر آن حضرت را كه زني بود جليل القدر و عظيم المنزله و از تباري تابناك و بزرگ ، « سليل » و « سوسن » و « حديثه » و « حربيه » و ... نوشته اند .

امام عليه السلام با آن كه عمري كوتاه داشت اما چنان چهره ي درخشان و تاباني را دارا بود كه همگان به ويژه انديشمندان و دانشمندان را شيفته ي كمال بي مثال خويش كرده بود .

با وجود اين كه در ظاهر جواني بيش نمي نمود ولي پيران پارسا و كاركشتگان وادي دانش و تحقيق در پيش حضرتش چون طفل ابجدخواني زانوي ادب بر زمين مي زدند باشد كه بتوانند از اقيانوسها دانش و بينش آن حضرت پياله اي پر كنند و دل تشنه خويش با آن سيراب سازند .

بر خلاف خواست زراندوزان و زورمدارن حكام عباسي كه به هيچ وجه تابش مهر فروزان فضيلت و امامت را تاب نمي آورند و وجود سراسر خير و بركت امام عليه السلام



[ صفحه 495]



را براي سلطه ي سياه و ننگينشان ، آذرخشي خشمگين و بنيان كن مي دانستند و حاضر بودند براي خاموش كردن آن نور خدا ، دست به هر جنايتي بزنند ، اما باز آن چه كه بيش از همه ، جلوه گري داشت ، جمال جميل امام ابوالمهدي عليه السلام بود كه سينه هاي صاف و سينائي را تسخير و تنوير مي كرد .

بينادلان از نهان خانه ي خويشتن خويش راهي از نور را به حريم حق ؛ حضرت امام حسن عسكري عليه السلام متصل مي ديدند و دل دردمندشان را همچون خرده آهني ، اسير مغناطيس مقدسي مي يافتند كه از درون آنها را به سوي آن خانه ي خير و اخلاص مي خواند .

دلهاي پاك و مستعد خود را در اسارت جذبه ي جمال عسكري عليه السلام شيفته و با كمال مي ديدند ، اسارتي كه تمام آزادگان جهان ، در حسرت آن ، شب و روز مي سوزند و حرف حال و سرود دلشان اين كه :



آنان كه خاك را به نظر كيميا كنند

آيا شود كه گوشه ي چشمي به ما كنند



خيل خروشاني از خردمندان و انديشمندان ، شرف شاگردي آن حضرت را داشته اند يا لااقل در آن ساحل هميشه سبز صداقت لحظه اي را براي رفع تشنگي روح خود ، درنگ كرده و از آن چشمه ي جوشان دانش و بينايي ، لبي تر كرده و طعم آب حيات را چشيده اند ، بسي بسيارند و هر يك در آسمان سبز سامرا ستاره اي تابان و فروزان مي باشند .

محقق معاصر آقاي عزيزالله عطاردي دام ظله در كتاب شريف مسند الامام العسكري ، 149 بزرگوار از آن بزرگاني كه خوشه اي از آن خرمن خالص عسكري عليه السلام را با پلك پاك ديده ي دانش ، چيده و سخني از سخنان حيات بخش مولا را روايت كرده اند ، نام برده است .

تأليفات چندي نيز به حضرت امام حسن عسكري عليه السلام منسوب است كه از آن جمله تفسير قرآن بسيار معروف مي باشد ، ديگر از آثار آن حضرت نامه اي است كه به اسحاق بن اسماعيل نيشابوري نوشته است و نيز رساله ي المنقبه در احكام حلال و حرام است كه به آن حضرت منسوب است و همچنين حكمت ها و پند و اندرزها و



[ صفحه 496]



كلمات قصاري كه در كتابها پراكنده است .

امام عليه السلام بيشتر عمرش را كه از اول تا آخر نور ، و احياء حريت و عدالت بود ، در شهر سامرا سپري فرمود و پس از آن كه 28 يا 29 بهار از عمر تاريخ را معناي حيات و نور نجات بخشيد ، به آرزوي خود كه چيزي جز لقاء الله نبود ، رسيد و با ورود خويش به عالم ملكوت ، عرشيان را مديون لطف و كرم خود كرد . امام عسكري عليه السلام پس از آن كه عمري را در زندانهاي مختلف محبوس بود ، با دسيسه ي معتمد عباسي يكي از خلفاي بني عباس ، مسموم و شهيد شد و در خانه ي خود در جوار مرقد مقدس پدرش امام هادي عليه السلام ، در شهر سامرا مدفون گرديد و خاك سامرا پس از آن كه آفتاب هدايت را در آغوش خويش گرفته بود ، خورشيد اخلاص و صداقت را نيز به روي ديده نشاند .

آن روز - روز هشتم ربيع الاول سال 260 قمري - سامرا غرق در ماتم و غم بود و شاهد فرشتگان آسماني ، كه فوج فوج به خانه ي امام عليه السلام فرود مي آمدند .

آن روز كه عرشيان براي استقبال حضرتش ، خاك را بر افلاك ترجيح داده و به سوي سامرا شتافته بودند ، تو گويي در و ديوار سامرا نيز با تمام وجود و با كمال افتخار ، التماس مي كرد كه :



رواق منظر چشم من آشيانه ي توست

كرم نما و فرود آ كه خانه خانه ي توست



دلت به وصل گل ، اي بلبل صبا خوش باد

كه در چمن همه گلبانگ عاشقانه ي توست



به تن مقصرم از دولت ملازمتت

ولي خلاصه ي جان ، خاك آستانه ي توست



محمد صحتي سردرودي

سيماي سامرا ؛ سيناي سه موسي / 33