بازگشت

وصيت به نام مادر


امام عليه السلام قبل از رحلت، وصيت نامه ي خويش را نوشت و اجراي آن را به مادرش واگذارد و به علل زيادي از جمله حفظ فرزند از گزند دشمنان، از اشاره به وجود حضرت حجت عليه السلام در وصيت نامه خودداري كرد.

شيخ صدوق به سند خود از احمد بن ابراهيم روايت كرده كه گفت: در سال 262 ه. ق خدمت حكيمه دختر محمد بن رضا (امام جواد) و خواهر ابوالحسن امام عسكري عليه السلام رسيدم و از پشت پرده درباره ي دين و آيين او پرسيدم. او امامان را نام برد و سپس گفت: و حجة بن الحسن بن علي. و او را با نام ياد كرد.

- فدايت شوم، او را بعينه ديده اي يا آن كه شنيده اي؟

- از ابومحمد عليه السلام شنيدم كه درباره ي او به مادرش نامه نوشت.

- پس آن فرزند كجا است؟

- پنهان است.

- بنابراين شيعيان به چه كسي مراجعه كنند؟



[ صفحه 293]



- به جده ي او، مادر ابومحمد عليه السلام.

- سفارش مي كني از زني پيروي كنم؟

- از حسين بن علي پيروي كن، چرا كه حسين بن علي عليهماالسلام در ظاهر به خواهرش زينب دختر علي وصيت نمود و هر دستوري كه از علي بن حسين عليه السلام صادر مي شد، براي حفظ جان آن حضرت، به زينب [سلام الله عليها] نسبت داده مي شد.

سپس فرمود: شما خودتان از اخبار مطلع هستيد. آيا روايت نكرده ايد كه: نهمين فرد از فرزندان حسين بن علي عليه السلام در حالي كه زنده است ميراث او را تقسيم مي كنند» [1] .

ترديدي نيست كه احمد بن ابراهيم اگر در شرايط سختي كه امام عسكري عليه السلام در آن مي زيست، زندگي كرده بود، از اين كار شگفت زده نمي شد؛ زيرا اگر در كارهاي امام قبل از رحلتش، مانند فرستادن مادر خود به مكه مكرمه و نوشتن وصيت به نام والده اش، اندكي دقت كرده بود، مي دانست كه همه ي اين امور براي حفظ جان فرزندش حضرت حجت قائم عليه السلام و نهان داشتن وي از ديد ستمكاران آن زمان بوده است تا آنان چنين بپندارند كه: اگر امام فرزندي مي داشت، وصيت خود را به نام او مي نوشت و يا حداقل، در آن وصيت، نامي از او مي برد. آنچه را شيخ طوسي رحمه الله در كتاب الغيبه در اين خصوص آورده، مؤيد اين معنا است:

«اگر گفته شود: چگونه ممكن است حسن بن علي عليه السلام داراي فرزند پسر باشد، ولي در بيماريي كه به رحلت آن بزرگوار انجاميد، به مادرش (حديث با كنيه ي ام حسن) وصيت كند تا او به موقوفات و صدقات و زكوات رسيدگي كرده و امور مربوط به آنها زير نظر او انجام پذيرد و اگر فرزندي داشت او را در وصيت خويش نام مي برد، در پاسخ گفته شده:

هدف اصلي حضرت از اين كارها، پنهان داشتن ولادت فرزند خود از حاكم وقت بوده است و چنانچه از فرزندش نام برده و يا وصيت خويش را به نام او مي نوشت در حقيقت نقض غرض كرده بود، به ويژه اين كه او ناگزير مي بايست براي اين كار، سران حكومت و دستگاه هاي دولتي را گواه بگيرد و قضات در اين زمينه شهادت دهند تا بدين وسيله در حفظ موقوفات و زكوات و صدقات خود بكوشد. از طرفي بر آن بود كه با پرهيز از ذكر نام فرزند و حفظ جان وي - كه كسي را بر وجود او آگاه نساخت - بتواند وي را پنهان از ديده ها نگاه دارد. بنابراين كساني كه اين مطلب را دليل بر بطلان ادعاي شيعه مي دانند كه مي گويد امام عسكري عليه السلام داراي فرزند پسر بوده، ندانسته سخن گفته اند.



[ صفحه 294]



نظير اين كار را امام صادق عليه السلام انجام داد. آن حضرت به پنج نفر، كه نخستين فرد آنان «منصور» بود، وصيت كرد چرا كه او حاكم وقت بود و براي حفظ جان فرزندش موسي عليه السلام وصيت خود را تنها به آن حضرت ننوشت و بر اين كار ربيع و قاضي وقت و كنيز خود «حميده ي بربريه» را شاهد گرفت و براي آن كه امامت فرزندش موسي بن جعفر عليهماالسلام را مخفي كند و در حفظ جان وي بكوشد نام او را در رديف پنجم قرار داد، و از ديگر فرزندان خود هيچ كدام را در كنار نام موسي عليه السلام اسم نبرد. [دليل اين كار آگاهي حضرت بود كه] به خوبي مي دانست ميان فرزندانش افرادي وجود دارند و به بهانه ي اين كه نامشان در وصيت آمده، پس از او ادعاي امامت خواهند كرد و اگر موسي عليه السلام ميان فرزندان امام صادق داراي مقام و منزلتي شناخته شده و نسبي والا نبود و به فضايل و علم و دانش شهرت نداشت و پنهان بود، حضرت نامش را در وصيت خويش قيد نمي كرد و به ذكر غير او بسنده مي نمود، چنان كه حسن بن علي عسكري عليهماالسلام والد ماجد حضرت صاحب الزمان، چنين كرد» [2] .


پاورقي

[1] كمال الدين، ج 2، ص 507؛ الغيبه، ص 138.

[2] الغيبه، ص 75.