بازگشت

ابراهيم بن عبده نيشابوري


وي از اصحاب امام هادي و عسكري عليهماالسلام و به تصريح آن حضرت يكي از وكلاي آن بزرگوار بوده است. اين مطلب از نامه ي امام عليه السلام به اسحاق بن اسماعيل نيشابوري و عبدالله بن



[ صفحه 299]



حمدويه بيهقي و به شيعيان و دوستدارانش در نيشابور، به دست مي آيد. حضرت طي نامه اي طولاني به اسحاق بن اسماعيل، در آن شيعيان و دوستداران خويش را به پرهيز از اختلاف و پراكندگي سفارش فرمودند. در آن نامه آمده است: «گفت و گوي من و شما درباره ي تكليف متقابل به درازا كشيد. اگر نه اين كه واجب است نعمت خداوند به كمال و تمام رسد، هرگز پس از وفات امام قبلي از من دست خطي نمي ديديد و سخني را نمي شنيديد. شما از معاد و مآل خويش و دومين پيك من كه خداوند او را به آمدن نزدتان كرامت بخشيد و پس از آن كه ابراهيم بن عبده را بر شما گماردم - خداوند او را در راه رضاي خود موفق گردانده و در اطاعت خود ياري فرمايد - غفلت ورزيديد و آن گونه كه مي دانيد با وي رفتار كرديد.

اي اسحاق، سلام و درود فراوان بر تو و همه ي دوستداران ما. خداوند با توفيق خويش همگي شما را موفق بدارد. هر كس از دوستداران ما كه در شهر و ناحيه ي تو زندگي مي كند و از انحراف دست برداشته اين نامه ي مرا بخواند، حقوق ما را به ابراهيم بن عبده بسپارد و ابراهيم آنها را به رازي رضي الله عنه و يا كسي كه رازي او را معرفي كند بدهد؛ زيرا اين كار با فرمان و نظر من بوده است، ان شاء الله» [1] .

امام عسكري عليه السلام طي نامه اي به عبدالله بن حمدويه بيهقي به وكالت ابراهيم تصريح كرد و فرمود: «و بعد؛ ابراهيم بن عبده را فرستادم تا مردم آن نواحي و ناحيه ي تو، حقوق شرعي خود را به او بپردازند و او امين و مورد اعتماد من نزد دوستانم در آن جا است. بنابراين از خدا بيم و پروا داشته و مراقب باشند و حقوق واجب را بپردازند كه هيچ عذري در ترك يا تأخير آن پذيرفته نيست. خداوند آنان را به جهت نافرماني از اولياي خود، تيره روز نكند و تو و آنان را به خاطر مهري كه بدانان دارم مشمول رحمت قرار دهد كه خداوند بزرگوار و بخشنده ي روزي است» [2] .

همچنين آن بزرگوار در نامه اي كه به شيعيان و دوستداران خود نوشت، به وكالت ابراهيم بن عبده تصريح نمود و فرمود:

«نامه اي كه همراه ابراهيم به دست شما رسيد مبني بر اين كه او وكيل من در دريافت حقوق شرعي شيعيان آن سامان است، به خط خودم مي باشد. من او را به حق، بدان ديار فرستادم، پس بايد تقواي حقيقي را رعايت كند و شيعيان نيز بايد حقوق مرا به او بدهند. به



[ صفحه 300]



او اجازه داده ام تا اين حقوق را در هر راهي كه صلاح مي داند، صرف نمايد. خداوند او را توفيق دهد و با مصون نگاه داشتن او از كوتاهي و تقصير، وي را رهين منت خود گرداند...» [3] .


پاورقي

[1] رجال كشي، ص 481.

[2] همان، ص 486.

[3] همان، ص 485.