بازگشت

عبدالعظيم بن عبدالله


وي عبدالعظيم بن عبدالله بن علي بن حسن بن زيد بن حسن بن علي بن ابي طالب عليهم السلام و كنيه اش ابوالقاسم است... [1] .



[ صفحه 318]



شيخ طوسي در جايي او را از ياران امام هادي عليه السلام و در جاي ديگر، از ياران امام عسكري عليه السلام شمرده و مي گويد: «عبدالعظيم بن عبدالله حسني، رضي الله عنه» [2] .

آن حضرت از ستم حاكم وقت گريخته و وارد ري شد و به صورت مخفيانه در خانه ي يكي از شيعيان در محله ي شيعه نشين «سكة الموالي» اقامت گزيد. روزها روزه داشت و شب ها به نماز مي پرداخت. او پنهاني و ناشناخته بيرون مي رفت و قبري را كه در مقابل قبر (فعلي) او است، زيارت مي كرد و مي فرمود: اين قبر يكي از فرزندان موسي بن جعفر عليه السلام است. او همچنان در پناه گاه پنهان بود و [به تدريج] شيعيان خاندان پيامبر - صلوات الله عليه - از حضور او باخبر شدند، به گونه اي كه بيشتر آنان او را شناختند.

يكي از شيعيان، رسول اكرم صلي الله عليه و آله را در خواب ديد كه به او فرمود: پيكر مردي از فرزندان من از «سكة الموالي» تشييع مي شود و در كنار درخت سيب در باغ عبدالجبار بن عبدالوهاب، به خاك سپرده مي شود، آنگاه به محل دفن آن بزرگوار اشاره كرد. آن مرد نزد صاحب باغ رفت تا آن درخت و محدوده ي آن را از او بخرد. صاحب باغ بدو گفت: درخت و محل آن را براي چه مي خواهي؟

وي خواب خود را باز گفت و صاحب درخت گفت كه: او هم مانند اين خواب را ديده است. لذا محل درخت را با كليه ي باغ وقف آن بزرگوار و شيعيان نموده تا امواتشان در آن دفن شوند. پس از آن عبدالعظيم - كه خداوند او را رحمت كند - بيمار شد و از دنيا رفت. وقتي حضرت را براي غسل دادن عريان نمودند نوشته اي همراه او يافتند كه نسبت وي در آن نوشته شده بود، بدين ترتيب: «من ابوالقاسم عبدالعظيم بن عبدالله بن علي بن حسن بن زيد بن حسن بن علي بن ابي طالب عليهم السلام هستم» [3] .


پاورقي

[1] رجال نجاشي، ص 173؛ جامع الرواة، ج 1، ص 460.

[2] رجال، ص 147 و 433؛ معجم رجال حديث، ج 10، ص 50.

[3] رجال نجاشي، ص 247؛ جامع الرواة، ص 460.