بازگشت

در سوگ برادر


آنچه را تاريخ از حالات امام عسكري عليه السلام هنگام وفات برادرش محمد نقل كرده اين است كه آن حضرت به شدت متأثر بوده به حدي كه از شدت غم و اندوه و فقدان برادر، گريبان چاك زد و با همان حالت در كنار پدر بزرگوارش ايستاده بود. شيخ مفيد به نقل از كليني به سندي از سعد بن عبدالله، از جمعي بني هاشم از جمله حسن بن حسين افطس، روايت كرده است: «آنان در آن روز كه محمد بن علي بن محمد رحلت نمود در منزل امام هادي عليه السلام حضور يافتند. در حياط خانه فرشي براي نشستن امام گسترده شده بود و مردم پيرامون حضرت نشسته بودند. هم اينان گفتند: ما اطرافيان امام عليه السلام را از آل ابوطالب و بني عباس و



[ صفحه 62]



قريش - غير از غلامان و بقيه ي مردم - 150 تن تخمين زديم. ناگاه امام هادي به حسن بن علي عليه السلام - كه او را نمي شناختيم - نگريست كه با گريباني چاك زده وارد شد تا اين كه در سمت راست امام عليه السلام ايستاد. امام هادي عليه السلام لحظاتي پس از برخاستن به او نگريست و فرمود: پسر جان، خداي را سپاس گو كه منصب امامت را [با وفات برادرت] به تو واگذارد. امام حسن عسكري عليه السلام گريست و كلمه ي استرجاع بر زبان آورد و گفت: الحمد لله رب العالمين و إياه أسأل تمام نعمه علينا و إنا لله و إنا اليه راجعون.

ما درباره ي او پرس و جو نموديم، گفته شد: وي حسن بن علي، فرزند امام است و در آن هنگام سن آن حضرت نزديك به بيست سال تخمين زديم. آن روز بود كه وي را شناختيم و پي برديم كه امام هادي عليه السلام اشاره به امامت او داشته و وي را جانشين خود قرار داده است» [1] .

علاوه بر اين كه امام هادي عليه السلام به امامت امام حسن عسكري عليه السلام اشاره نمودند، اين روايت نيز حاكي از علاقه و ارتباط عميق امام عسكري عليه السلام و برادرش محمد است؛ ارتباطي كه اندوه شديد حضرت در فقدان برادرش، از آن پرده بر مي داشت. تاريخ آورده است كه اين دو بزرگوار مكرراً به اتفاق يكديگر بر پدرشان وارد مي شدند. مؤيد اين امر روايتي است كه شيخ طوسي از سعد بن عبدالله، از احمد بن عيسي علوي از فرزندان علي بن جعفر نقل كرده است: «در شهر صريا [2] ، بر امام هادي عليه السلام وارد شديم و بر او سلام كرديم. ناگهان ديديم ابوجعفر و ابومحمد وارد شدند. به پا خاستيم و به سمت ابوجعفر رفته كه بر او سلام كنيم. امام هادي عليه السلام فرمود: ايشان امام شما نيستند، بر شما باد به پيشوايتان. و به ابومحمد عليه السلام اشاره فرمود» [3] روايات ديگري نيز در اين خصوص وجود دارد.

اين ملاطفت و مهرباني كه بر ارتباط محكم و قوي ميان آن دو بزرگوار تأكيد دارد، مؤكد بلنداي درجه ي ايماني و عملي محمد نيز هست و اگر اين علاقه و ارتباط نبود، آن همدمي و انسي كه آن دو را به يكديگر دلبسته كرده بود، وجود نداشت.

كلاني، ارتباط قوي بين آن دو را اين گونه توصيف مي كند: «با ابوجعفر محمد بن علي الرضاي نوجوان همراه شدم. فردي را با وقارتر و خوش طينت تر و با عظمت تر از او نديده



[ صفحه 63]



بودم. امام هادي عليه السلام وي را در خردسالي در حجاز گذاشته بود و آنگاه كه او به سن رشد رسيد به پدر پيوست و هميشه همراه برادرش ابومحمد امام عسكري عليه السلام بود و از او جدا نمي شد» [4] .


پاورقي

[1] ارشاد، ص 336؛ اعلام الوري، ص 351، به نقل از كافي، ج 1، ص 326؛ بحار، ج 50، ص 245، به نقل از اعلام الوري و كافي.

[2] صريا، نام شهري است كه امام موسي بن جعفر عليه السلام آن را در سه ميلي مدينه تأسيس كرد «مناقب، ج 4، ص 382».

[3] الغيبه، ص 120.

[4] حياة الامام الحسن العسكري، ص 24، به نقل از المجدي في النسب.