بازگشت

خطبه ي امام علي در مسجد كوفه


و نيز در صفحه ي 121 تذكرة الخواص از احمد بن عبدالله هاشمي از حسن بن علي بن محمد بن علي بن موسي بن جعفر بن محمد بن علي بن حسين بن علي عليه السلام روايت كرده كه: «فرمود: روزي اميرالمؤمنين عليه السلام در مسجد كوفه خطبه ي غرايي در مدح و ستايش رسول خدا صلي الله عليه و آله ايراد كرد و پس از مدح و ثناي خداوند، فرمود: آنگاه كه خداوند اراده فرمود آفريدگان خويش را بيافريند، و موجودات را ايجاد نمايد، آفريده ها را قبل از دحوالارض شكل و صورت بخشيد و آسمان ها را بالا برد و سپس نوري از نور عظمت خود را افاضه فرمود. ما درخششي از نور او بوديم.

آن نور، افشان گرديد، سپس در آن قالب و صورت كه در آن سيماي پيامبر ما صلي الله عليه و آله وجود داشت، گرد آمد. خداوند متعال بدو فرمود: تو برگزيده اي و مخزن انوار، نزد تو است و تو مصطفي و منتخب و رضا و منتجب و مرتضايي. براي تو زمين را برقرار مي سازم و آسمان را بالا مي برم. آب را جاري مي سازم و پاداش و كيفر و بهشت و دوزخ را قرار مي دهم و اهل بيت تو را به عنوان درفش هدايت نصب كرده و آنها را محرم راز و اسرار خود مي گردانم، به گونه اي كه هيچ مسأله ي دقيقي بر آنان مشكل نيايد و هيچ نهاني بر آنها مخفي نماند و آنان را حجت خود بر آفريدگانم و توجه دهندگان به قدر و منزلتم و آگاهان بر راز و اسرار خزائنم مقرر خواهم داشت. سپس خداوند متعال از آنها گواهي بر ربوبيت و اقرار به وحدانيت و



[ صفحه 156]



يگانگي گرفت و اين كه امامت، ميان آنها بوده و نور [هدايت] همراه آنان است.

و آنگاه خداي متعال خليفه ي خود را در غيبت، نهان و آن را در مكنون و پوشيده ي علم خويش، مخفي نمود. عالم ها را برافراشت و آب را به حركت و موج واداشت و كف برآورد و دود را به حركت در آورد و عرش او بر روي آب قرار گرفت. آنگاه فرشتگان را از انوار و انواعي كه ايجاد كرده بود، آفريد و سپس زمين و آن چه را در آن بود، خلق كرد و پس از آن نبوت پيامبرش حضرت محمد صلي الله عليه و آله و برگزيده اش را به توحيد و يگانگي خويش مقرون ساخت. آسمان ها و زمين و فرشتگان و عرش و كرسي و خورشيد و ماه و ستارگان و هر آنچه در زمين وجود داشت، به نبوت او گواهي دادند و چون آدم را آفريد، برتري وي را بر فرشتگان پديدار ساخت و علم و دانشي را كه ويژه ي او ساخته بود بدانان ارائه داد و او را محراب و قبله گاه آنان مقرر داشت و فرشتگان بر او سجده كرده و حق او را باز شناختند. سپس خداوند، حقيقت آن نور و مكنون آن راز را براي آدم روشن كرد. آنگاه كه وقت آن فرا رسيد چيزي در او به وديعت نهاد و پيوسته از صلب هاي گران قدر به رحم هاي پاك منتقل گرديد تا به عبدالمطلب و سپس به عبدالله و سرانجام به پيامبرش صلي الله عليه و آله رسيد.

آن حضرت، مردم را در ظاهر و باطن و آشكار و نهان فراخواند و از هوشمندان خواست به اداي حقوق آن راز لطيف، همت گمارند، و انديشه ها را به لبيك گفتن بدان معنايي كه قبل از آفريدن بشر در عالم ذر، به وديعت نهاده شده بود، فرمان داد. آن كس كه با آن سر سازگاري و موافقت داشت، از آن نور و روشنايي پرتوي برگرفت و بدان راز رهنمون گشت و به ميثاقي كه در باطن امر و غيب الهي به وديعت گذاشته شده بود، دست يافت. و كسي كه در گرداب غفلت غرق گرديد و رنج و بلاها، او را به خود مشغول داشت، از آن فاصله گرفت. از سويي آن نور همواره ميان ما، در نقل و انتقال بود و در سرشت و طبيعتمان مي درخشيد. بنابراين ما انوار آسمان ها و زمين و كشتي هاي نجاتيم. غيب الهي ميانمان و سرانجام كارها به سمت و سوي ما است و حجت هاي خدا با وجود مهدي ما پايان مي پذيرند، چرا كه او آخرين امام و رهايي بخش امت و نقطه ي پايان آن نور و مكنون آن راز است. پس شادمان باد آن كس كه به ريسمان ما چنگ زند و بر محبت ما محشور گردد».