بازگشت

چگونگي تفسير


محمد بن علي بن محمد بن جعفر بن دقاق از ابوالحسن محمد بن قاسم استرآبادي و او از ابويعقوب يوسف بن محمد بن زياد و ابوالحسن علي بن محمد بن يسار - كه از شيعيان دوازده امامي بوده اند - نقل كرده كه: «گفتند: پدران ما شيعه ي دوازده امامي بوده، ولي در استرآباد غالب مردم زيدي مذهب بودند و ما در زمان حكومت حسن بن زيد علوي (معروف به الداعي الي الحق) پيشواي زيديه، مي زيستيم. حسن بن زيد در حد زيادي گوش به سخنان زيديان داشت و با سعايت آنان مردم را مي كشت. ترس از كف دادن جان، ما را بر آن داشت تا با خانواده هايمان رهسپار محضر امام ابومحمد حسن بن علي بن محمد عسكري والد ماجد حضرت قائم عليه السلام شديم. [به سامرا كه رسيديم] خانواده هاي خود را در كاروان سرايي جاي داديم و سپس اجازه خواستيم و به حضور آن بزرگوار شرفياب شديم. وقتي حضرت ما را ديد، فرمود: رو آوران و پناهندگان به ما، خوش آمديد. خداوند سعي و تلاش شما را بپذيرد و بيم و ترس شما را به ايمني مبدل سازد و دشمنانتان را نابود گرداند. اكنون با آرامش خاطر در مورد جان و مالتان به وطن باز گرديد.

با وجودي كه ما در صحت و درستي سخنان آن بزرگوار ترديدي نداشتيم، ولي از گفتار آن



[ صفحه 187]



حضرت در شگفت شديم و عرض كرديم: اماما، دستور مي دهيد در مسير خود چه كاري انجام دهيم تا به شهري كه از آن بيرون آمده ايم برسيم و چگونه وارد شهري شويم كه از آن گريخته ايم و حاكم، پيوسته در تعقيب ما بوده و به شدت ما را مورد تهديد قرار داده است؟!

امام عليه السلام فرمود: اين دو فرزند خويش را نزد من بگذاريد علم و دانش بدان ها بياموزم تا خداوند متعال آنان را بدان علم سربلند و مفتخر گرداند. وانگهي از سعايت گران و تهديدهاي فرمانروا نهراسيد، چرا كه خداي - عز و جل - سعايت كنندگان را در هم مي شكند، و آنها را ناگزير مي سازد براي شما در نزد حاكم شفاعت كنند».

ابويعقوب و ابوالحسن گفتند: پدران ما فرمان امام را امتثال كرده و ما را گذاشتند و خود رفتند و ما همواره به محضر امام عليه السلام مي رفتيم و او با مهري پدرانه و محبتي چون خويشاوندان نزديك با ما رفتار مي نمود.

روزي به ما فرمود: آنگاه كه به شما خبر رسيد خداي - عز و جل - پدرانتان را موفق كرده و دشمنانشان را خوار نموده و وعده اي كه من به آنها داده ام عملي شده است به شكرانه ي آن، تفسير قرآن كريم را كه مشتمل بر روايات خاندان پيامبر صلي الله عليه و آله است به شما خواهم آموخت و خداوند بدين وسيله مقام و جايگاهي والا و ارزشمند به شما عنايت مي فرمايد.

او مي گويد: ما شادمان گشته و عرض كرديم: اي فرزند رسول خدا صلي الله عليه و آله بنابراين ما تمام علوم قرآن و معاني آن را فرا خواهيم گرفت؟

حضرت فرمود: هرگز - آنچه را من مي خواهم به شما بياموزم - امام صادق عليه السلام آنها را به يكي از ياران خود آموخت.

او شادمان شد و گفت: اي فرزند رسول خدا صلي الله عليه و آله آيا من همه ي علوم قرآن را فراگرفتم؟

حضرت صادق فرمود: شما خير بسياري به دست آورده و به فضيلت بزرگي نايل آمده اي، ولي با اين همه به بخش بسيار اندكي از علوم قرآن دست يافته اي؛ زيرا خداي - عز و جل - مي فرمايد: بگو: اگر دريا براي كلمات پروردگارم مركب شود، پيش از آن كه كلمات پروردگارم پايان پذيرد قطعاً، دريا پايان مي يابد، هر چند نظيرش را به مدد آن آوريم [1] .

و در جاي ديگر فرموده است: " و اگر آنچه درخت در زمين است قلم باشد و دريا را هفت درياي ديگر به ياري آيد، سخنان خدا پايان نپذيرد " [2] .



[ صفحه 188]



علوم و معاني قرآن و شگفتي هايش تا اين پايه ژرف و عميق است. اكنون تصور مي كني از تمام اين قرآن چه مقدار بهره مند شده اي، ولي با همان مقداري كه فراگرفته اي خداوند متعال تو را بر كليه ي كساني كه از دانش و درك انديشه ات برخوردار نيستند، برتري و فضيلت داده است.

آن دو گفتند: هنوز از نزد حضرت بيرون نرفته بوديم كه پيكي از پدرمان نامه اي آورد. در آن نامه آمده بود: حسن بن زيد علوي به سعايت زيديان مردي را كشته و اموال و دارايي او را تصرف نموده است.... پس از ده روز نامه ي ديگري از پدرمان به دست ما رسيد كه داعي الي الحق حسن بن زيد، به تمام وعده هاي خود وفا كرده و به ما دستور داده تا ملازم محضر آن امام همام باشيم.

چون امام اين سخنان را شنيد فرمود: اينك زمان آن رسيده كه به وعده ي خويش وفا كنم و تفسير قرآن را به شما بياموزم. براي هر روزتان بخشي را معين كرده ام تا يادداشت كنيد، لذا ملازم و همراه من باشيد تا خداوند متعال شما را از خير و سعادت بهره مند سازد.

نخستين مطلبي كه حضرت بر ما املا فرمود، روايتي درباره ي فضيلت قرآن و پيروان آن بود. سپس تفسير بر ما املا گرديد و در مدت اقامت هفت ساله مان نزد حضرت، هر روز به اندازه ي توان و آمادگي، مطالب را به رشته ي تحرير در آورديم» [3] .

آنچه گذشت خلاصه ي مطالبي است كه درباره ي تدوين اين تفسير شريف، نقل شده بود.


پاورقي

[1] كهف (18) آيه ي 109.

[2] لقمان (31) آيه ي 27.

[3] تفسير منسوب به امام عسكري، ص 9.