بازگشت

ادعاي مجعول بودن تفسير


و نيز ابن غضائري گفته است:

«اين تفسير از زبان سهل ديباجي و پدرش جعل شده است».

ابن غضائري و تناقض گويي او مايه ي تعجب است. وي گاهي مي گويد: اين تفسير از دو شخص ناشناخته به نام هاي يوسف بن محمد بن زياد و علي بن محمد بن يسار از پدرشان از ابوالحسن ثالث عليه السلام، روايت شده و گاهي عنوان مي كند كه اين تفسير جعلي بوده و از سهل ديباجي از پدرش نقل شده است. [1] .

از سوي ديگر، ما سند اين كتاب را قبلاً ملاحظه كرديم و اثري از اين شخص نيافتيم. بنابراين، ابن غضائري چگونه مي گويد اين تفسير از زبان سهل ديباجي و پدرش جعل شده است؟

ديگر اين كه ممكن است سهل از پدرش تفسيري نقل كرده كه در آن دروغ و مطالب ساختگي و جعلي وجود داشته ولي چه ربطي به اين تفسير دارد؟

حر عاملي رحمه الله در فايده ي پنجم در پاسخ اين شبهه مي گويد:

«اين همان تفسيري نيست كه برخي از علماي رجال آن را مخدوش دانسته اند؛ زيرا آن تفسير از ابوالحسن ثالث (امام هادي) عليه السلام نقل شده ولي اين تفسير از ابومحمد (امام عسكري) عليه السلام روايت شده است. آن تفسير را سهل ديباجي از پدرش روايت كرده و آن دو هرگز در سند اين تفسير ذكر نشده اند. در آن تفسير، رواياتي ضعيف وجود دارد ولي اين تفسير از وجود چنين رواياتي مبرا است و ابن بابويه رحمه الله بزرگ محدثان، بدان استناد جسته و روايات



[ صفحه 191]



فراواني را از آن تفسير در كتاب من لا يحضره الفقيه و ساير كتب خويش نقل كرده اند. طبرسي وديگر علماي ما نيز از آن تفسير، روايت نقل كرده اند» [2] .


پاورقي

[1] مجمع الرجال، ج 6، ص 25، به نقل از ابن غضائري.

[2] وسائل الشيعه، ج 20، ص 59. بسياري از علما در كتب خود از اين تفسير روايت نقل كرده اند، از جمله: صدوق در توحيد و معاني الاخبار، و علل الشرائع و عيون الاخبار و صفات الشيعه و امالي؛ ابن شهر آشوب در مناقب؛ حسن بن سليمان در مختصر؛ شهيد ثاني در منية المريد؛ طبرسي در احتجاج؛ نجفي در تأويل الآيات؛ ابوالفوارس در تنبيه الخواطر؛ فيض در محجة البيضا؛ حر عاملي در وسائل و جواهر السنيه و اثبات الهداة؛ بحراني در غاية المرام و برهان و مدينة المعاجز و حلية الابرار؛ و مجلسي در بحار؛ بحراني در عوالم العلوم و المعارف؛ حويزي در نورالثقلين؛ قندوزي در ينابيع الموده.